بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

مقداری پنبه بود که خون آلود و مقداری هم مواد داخل روده بزرگ که بوی بدی هم می داد؛ از من خواست که این را از سلول بیرون بیندازم وقتی این را دیدم متوجه وضعیت بد محمد رضا شدم آنقدر جراحتشان زیاد بود که دفع از طریق شکم انجام می شد....

به گزارش خبرنگار تا شهدا از خراسان رضوی؛ جملات بالا از خاطرات منتشر نشده نحوه شهادت محمد رضا شفیعی (شهیدی که بعد از 16 سال با پیکری سالم پیدا شد) را از زبان حسین محمدی مفرد که از غواصان لشکر 5 نصر واحد تخریب در دوران دفاع مقدس است. او در تاریخ 1365/10/04 در عملیات کربلای چهار در سن 14 سالگی در منطقه شلمچه به اسارت نیروهای بعثی دشمن درآمد در مصاحبه با خبرنگار تا شهدا به روایت خاطراتی از نحوه شهادت شهید شفیعی پرداخته است.
عملیات کربلای 4 در منطقه عملیاتی شلمچه در تاریخ 1365/10/03 آغاز گردید و در صبح روز 1365/10/04 به اسارت دشمن در آمدم و با توجه به جراحاتی که داشتم بعد از دو اذیت و شکنجه در 1365/10/06 به همراه تعدادی از اسرای ایرانی به بیمارستان نظامی در شهر بصره منتقل شدیم. از آنجایی که مدت طولانی از زمان مجروحیت می گذشت و در طول این مدت نیز اذیت و آزارهای دشمن توان جسمی ام را ضعیف کرده بود در ساعات اولیه حضور در بیمارستان را هیچ به خاطر ندارم ولی اولین چیزهایی را که به یاد دارم شهید بزرگوار شفیعی بود که در تخت سمت چپ من بود، بعد از به هوش آمدنم تنها صدایی که شنیدم صدای ایشان بود که در حال صحبت با هم اتاقی هایمان بود و من که هنوز به شرایط دلگیر اسارت عادت نکرده بودم و غمیگن و ناراحت بودم چون از سرنوشتی که خواهم داشت خیلی اگاهی نداشتم سکوت را بهتر می دانستم تا حرف بزنم و فقط نگاه میکردم.......