بسم الله الرحمن الرحیم 

روزي حضرت كاظم عليه السلام از در خانه (بشر حافي ) در بغداد مي گذشت كه صداي ساز و آواز و رقص را از آن خانه شنيد . 

ناگاه كنيزي از آن خانه بيرون آمد و در دستش خاكروبه بود و بر كنار در خانه ريخت . امام فرمود : اي كنيز صاحب اين خانه آزاد است يا بنده ؟ عرض كرد : آزاد است . فرمود : راست گفتي اگر بنده بود از مولاي خود مي ترسيد . 
كنيز چون برگشت (بشر حافي ) بر سر سفره شراب بود و پرسيد : چرا دير آمدي ؟ كنيز جريان ملاقات را با امام نقل كرد .

 

بشر حافي با پاي برهنه بيرون دويد و خدمت آن حضرت رسيد و عذر خواست و اظهار شرمندگي نمود و از كار خود توبه كرد .(ادامه داستانو من مینویسم ...ازآن روز به بعد بشر پا برهنه میکشت مردم می پرسیدند توچرا این گونه می گردی وبشر جوا ب داد:آخر من موقع دیدار یارم پا برهنه بودم این گونه میکردم تا همیشه به یاد آن روز باشم. حافی ینی پابرهنه ...خوش به حالش)

 

جامع السعادات ، 2/235

 

 

 

 

 

قال الله الحكيم : (كنتم خير امه اخرجت للناس تاءمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر )
: شما (مسلمانان ) نيكوترين امتي هستيد كه براي مردم عالم آورده و انتخاب شديد ، امر به نيكي و نهي از زشتي مي كنيد
قال علي عليه السلام : من ترك انكار المنكر بقلبه و يده و لسانه فهو ميت بين الاحياء 
: هر كس كار زشت او منكر را به دل و دست و زبان ترك كند ، او همانند مرده اي بين زندگان است . 
شرح كوتاه : 
كسي كه مي خواهد امر به معروف كند نيازمند است به اينكه خود عالم به حلال و حرام باشد و آنچه مي گويد خود عكس آن را مرتكب نشود . 
قصدش نصيحت خلق باشد ، و با گفتار خوش آنان را دعوت كند . 
آشنا به تفاوت و درجات مردم در فهم و تاءثير پذيري آنان باشد ، به مكر نفس و حيله هاي شيطاني بينا باشد ، و نيتش را در گفتن خالص براي خدا قرار بدهد . 
اگر با او مخالفت كردند صبر پيشه كند ، اگر موافقت كردند شكر خداي نمايد