گریه امیرالمؤمنین ؟!

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم


روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:

شما دو توهین به من کردید;

اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند


الکافی، ج ۸

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

ابوذر

 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

ابوذر فرمود: آذوقه و پس انداز من در زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم همیشه یک من خرما بوده، و تا زنده ام از این مقدار زیاده نخواهم کرد.
عطاء گوید: ابوذر را دیدم لباس کهنه ای به تن کرده و نماز می خواند، گفتم: ابوذر مگر لباس بهتری نداری؟ گفت: اگر داشتم دربرم می دیدی.
گفتم: مدتی ترا با دو جامه می دیدم، گفت به پسر برادرم که محتاج تر از خودم بود دادم، گفتم: به خدا تو خود محتاجی، سر به آسمان بلند کرده و گفت: آری بار خدایا به آمرزش تو محتاجم.
سپس گفت: مثل اینکه دنیا را خیلی مهم گرفته ای، این لباس که در تن من می بینی و لباس دیگری که مخصوص مسجد است، و چند بز برای دوشیدن و نان خورش دارم، چارپائی دارم که آذوقه ام را به آن حمل و نقل می کنم، و زنی دارم که مرا از زحمت تهیه غذا آسوده می کند، چه نعمتی برتر از آن که من دارم؟
به ابوذر گفتند: آیا ملکی تهیه نمی کنی چنانکه فلان کس و فلانی تهیه کرده اند؟
گفت: می خواهم چه کنم برای اینکه آقا و ارباب شوم، هر روزی یک شربت از آب با شیر و هفته ای یک پیمانه گندم مرا کفایت می کند

پیغمبر و یاران 1/47 - اعیان الشیعه (جندب) ص 329 - 347

 

آزادی و بندگی

 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

عثمان - بن عفان - غلامی را با کیسه رزی به نزد ابوذر، که - خداوند از او خوشنود باد! - فرستاد و به غلامی گفت : اگر از تو بپذیرد، آزادی . و چون غلام با کیسه به نزد ابوذر آمد و اصرار کرد و نپذیرفت ، به او گفت : آن را بپذیر! که آزادی من ، در این است . و ابوذر گفت : و بندگی من !

کشکول شیخ بهایی

 

 

داستان ابوذر غفاری

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

اشاره

در میان انبوه یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم برخی گوی فضائل را از دیگران ربوده اند و از جهات متعدد قابل ستایش هستند.

در میان آن صحابی جلیل القدر، ابوذر غفاری رحمه الله همچون ستاره ای می درخشد. این بزرگوار، با امتیازات ویژه و جنبه های رفتاری منحصر به فرد خویش، قابل مطالعه و بررسی و الگو پذیری است. در این نوشته سعی بر این است که به اندازه دسترسی خود به ساحت قدس این بزرگ مرد الهی، از خرمن مکارم اخلاق او خوشه بچینیم و آن را الگوی رفتاری و اخلاقی خود قرار دهیم، و از این رهگذر به خلق و خوی نبوی که در اصحاب تربیت یافتة حضرتش تبلور یافته نزدیک تر شویم.

زمان و مکان ولادت

متأسفانه گزارش دقیقی از زمان و مکان ولادت جناب ابوذر به ما نرسیده است؛ اما بنابر آنچه نقل شده زمان ولادت جناب ابوذر تقریباً ده سال قبل از عام الفیل(570م)، یعنی در سال ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و در 560 میلادی است.

مکان ولادت او هم مورد اختلاف است. برخی آن را در منطقه ای به نام «مَرّ» در هشت فرسخی مکه دانسته اند و برخی بر این عقیده اند که جناب ابوذر قبل از اسلام در «ربذه» سکونت داشته است.1

خاندان

در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده که حضرت، ضمن بیان نام برخی قبایل، آن ها را از دوستداران خدا و رسولش ذکر فرموده است2 که این خود بهترین فضیلت برای آن قبیله است. با مطالعه تاریخ، مشخص می شود که اهل قبایل مذکور برای اسلام و نصرت آن کم نگذاشته اند؛ از جملة این قبایل، قبیلة بنی غفار (خاستگاه ابوذر غفاری) است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آن را ستوده و در حق آن فرموده است: «طایفة غفار، خدا آنان را بیامرزد»..................

ادامه نوشته