پاداش ترک گناه


✨﷽✨
🌹بسم الله الرحمن الرحیم
استاد عظیم الشأن ما علامه طباطبایی (رحمه الله) از قول یکی از دوستان خود نقل می کردند که گفته بود: در راه کربلا بودم و در صندلی پهلوی من یک جوان نشسته بود. خیلی مؤدّب و مشغول راز و نیاز خودش بود. وقتی رسیدیم به جایی که حدود چهار فرسخ تا حرم مطهّر فاصله داشت، دیدم آن جوان یک تلاطم درونی پیدا کرد و شروع کرد به گریه کردن. به وی گفتم: ای جوان چه شده؟ گفت: می دانی اینجا کجاست؟ اینجا کربلا است. من هم اینک شنیدم که امام حسین (ع) به همه ما خوش آمد گفتند.

آن شخص می گوید: خیلی تعجّب کردم و با خود گفتم این جوان به کجا رسیده است که صدای خوش آمد گوئی امام حسین (ع) را می شنود. از او پرسیدم تو چه کرده ای و چه شد که به این مقام رسیدی؟ جوان گفت: من سر تا پا گناه بودم. عادت به گناهان خود کرده بودم و نمی توانستم دست از عصیان بکشم. شبی در یک جلسه گناه تا نیمه شب ماندم و بعد از خروج از جلسه، به خدا گفتم: خدایا دست من را بگیر، ای خدا خسته شده ام. از این نوع زندگی و از گناه کردن خسته شده ام. به طور جدّی و همراه با انصراف از گناهان گذشته از خداوند طلب اصلاح کردم. صبح فردا عالم شهر مرا خواست و قبول کرد که من شاگرد او بشوم. اوّل یک دوره اعتقادات به من آموخت. سپس گفت: تو اعتقادات را از نظر علمی آموختی. ولی به تنهایی کاربرد ندارد. تو را به خواندن قرآن و دعا و توسّل به اهل بیت (علیهم السلام)، مخصوصاً توسّل به حضرت عصر «ارواحنافداه» سفارش می کنم. اگر هم گناه کردی، فوراً جبران کن. فوراً از خداوند عذر خواهی کن. در این صورت می توان گفت که دلت اصول دین را پذیرفته است. بعد از مدّتی هم استادم به من گفت: الحمدلله عقل و دل تو اعتقادات و دین را باورکرده است. امّا اکنون لازم است قدری اعتقادات خود را با «ولایت»، تزئین کنی تا تکمیل شود. به همین جهت من را به کربلای معلّی فرستاد. آمده ام به کربلا تا از امام حسین (ع) یک توفیق و جذبه ای بگیرم و برگردم.
استقامت در انصراف از گناهانی که برای انسان به صورت عادت در آمده است، مشکل است. امّا پاداشی اینچنین دارد.

منبع : سیر و سلوک، ص181
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺


 زیارت قبر ابی عبدالله


✨﷽✨

🌹بسم الله الرحمن الرحیم
📝دو نفر از شیعیان به زحمت داشتند می رفتند زیارت قبر ابی عبدالله چون موکل ملعون نگهبان می گذاشت کسی نرود آقا را زیارت کند اینجوری بود. مظلومیت آقا یکی دوتا نیست . نزدیک قبر مولا شدند دیده بودند که یک شیری در کنار قبر هست ، و وحشت کرده بود یکی از اینها گفته بود این همه ما زحمت کشیدیم آمدیم ، بلاخره توی غربت خانه نبود کربلا بیابان بود یک بقعه ای برای ابی عبدالله ساخته بودند .
یک‌مرتبه آنها ترسیده بودند وحشت کرده بودند که ما این همه زحمت کشیدیم حالا شیر آمده به حیوان درنده نزدیک نمی توانیم شویم. یکی از اینها گفته بود که انقدر بدان که این هم ‌مثل من و تو زائر است کاری با ما ندارد.
🔷یکی از اولیا به من‌گفته، می گوید رفته بودم نزدیک دیده بودم که شیر آمده پایش زخم‌است هی زخم را می مالد به قبر آقا؛ چند دفعه پایش را مالید به قبر آقا .
(سلام دوستان فقط باب یادآوری
دوازده امام بزرگوار ما امامت بر تمام موجودات داشتن
یاعلی )
استاد فاطمی نیا
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

🖤📚قصه فداکاری اسب سیدالشهدا(ع)

✨﷽✨
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

چون حضرت به زمين افتاد، اسب آن جناب ازمولاي خود حمايت مي كرد ، بر سواران مي پريد و آنها را اززين به زمين مي كشيد ، و با لگد مي ماليد و مي كشت تا آنكه چهل نفر راكشت ، آنگاه خود را به خون امام حسين (ع) آغشته نمود، بلند شيهه مي كشيد و دستها به زمين مي كوفت، وبه طرف خيمه ها مي رفت.(1) درروايت امام صادق (ع) چنين آمده است ... ( واسب امام حسين (ع) يال و كاكل خود را بخون او آغشته كرد ، وشيهه كنان به سوي خيمه هامي –دويد. چون دختران پيغمبر صداي شيهه اسب را شنيدند ازخيمه ها بيرون دويدند ، واسب را بي صاحب ديدند ، دانستند كه حسين (ع) كشته شده، امّ كلثوم دست برسرنهاد و ندبه مي كرد و مي گفت: وا مُحَمَّداهُ،
اين حسين است كه دربيابان افتاده و عمّامه و ردايش به غارت رفته...(2)
علامه مجلسي رحمة الله نقل مي كند:
اسب حسين (ع) ازدست لشكر گريخت ( چون عمرسعد ملعون گفته بود او رابگيريد و نزد من بياوريد ) و كاكل بخون حضرت آغشته كرد و به سوي خيمه زنان دويد وشيهه مي كشيد ، ونزد خيمه ها سربه زمين نهاد تا جان داد .

📚1- مناقب ابن شهرآشوب : 4/58 ، بحار الانوار : 45/ 56
2- امالي صدوق / 163

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

ثواب بی حساب

✨﷽✨
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
حدیث
ثواب بى حساب
قالَ الصّادقُ علیه السّلام :
لِکُلّ شَیْئٍ ثَوابٌ اِلا الدَمْعَةٌ فینا.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
هر چیزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشکى که براى ما ریخته شود (که چیزى با آن برابرى نمى کند و مزد بى اندازه دارد).
جامع احادیث الشیعه ، ج ۱۲، ص ۵۴۸


داستانک

یکی از مداحان تعریف میکرد چای ریز مسجدمون فوت کرد ، سر مزارش رفتم گفتم یه عمر نوکری کردی برای ارباب بی کفن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ...،
بیا بهم بگو ارباب برات چه کرد ...!

ایشان میگفت دو سه شب از فوتش گذشته بود خوابش رو دیدم گفتم مشت علی چه خبر؟
گفت الحمدلله جام خوبه
ارباب این باغ و قصر رو بهم داده
دیدم عجب جای قشنگی بهش دادن.
گفتم بگو چی شد؟ چی دیدی ؟
گفت شب اول قبرم امام حسین علیه السلام آمد بالای سرم ،
صدا زد آقا مشهدی علی
خوش آمدی ..
مشهدی علی توی کل عمرت ۱۲ هزار و ۴۲۷ تا برای ما چایی ریختی ...
این عطیه و هدیه ما رو فعلا بگیر تا روز قیامت جبران کنیم ...
میگفت دیدم مشت علی گریه کرد .
گفتم دیگه چرا گریه میکنی ؟
گفت : اگه میدونستم ارباب این قدر دقیق حساب نوکری من رو داره
برای هر نفر شخصا" هم چایی میریختم ، هم چایی میبردم ...

عزیزانم : نوکری خود را دست کم نگیرید...
چیزی در این دستگاه کم و زیاد نمیشود... و هر کاری ولو کوچک برای حضرت زهرا سلام الله علیه و ذریه مطهرش انجام دهیم

منبع: استاد مظاهری


🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

▪️روزی که حضرت آدم(ع)برای امام حسین (ع)گریست... 

✨﷽✨
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

هنگام سیر حضرت آدم (ع) در زمین ٬ گذر آن حضرت به زمین کربلا افتاد . ناگهان نا خود آگاه سینه اش به تنگ آمد و غمناک شد چون به قتلگاه امام حسین (ع) رسید پایش لغزید و خون از پایش جاری گردید. پس سرش را بسوی آسمان بلند کرد و خدمت خداوند متعال عرض کرد : « پروردگارا ! آیا من مرتکب گناه دیگری۱ شده ام که اینک مرا به کیفر می رسانی ؟ » خداوند فرمود : « ای آدم ! گناهی تازه ای نکرده ای بلکه در این سرزمین فرزند تو حسین (ع) به ظلم و ستم کشته می شود و خون تو نیز به خاطر همدردی و موافقت با او به زمین ریخته شد . » حضرت آدم (ع) فرمود : « قاتل او کیست ؟ » خداوند فرمود : « قاتلش ٬ یزید که مورد لعن اهل آسمانها و زمین است می باشد.» در این هنگام حضرت آدم (ع) به حضرت جبرئیل گفت : « حالا چه کار بکنم ؟ » جبرئیل گفت : « بر یزید لعنت بفرست . » پس حضرت آدم (ع) چهار مرتبه بر یزید لعنت فرستاد .
 ۱-  گناه حضرت آدم (ع) ترک اولی بوده است .

📚بحارالانوار ٬ ج ۴۴ حسین بن علی (ع) 

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

اثر محبت اهل بیت علیهم السلام

بسم الله الرحمن الرحیم
🌼🍃🌼🍃🌼🍃

🌹یکی از چیزهایی که انسان را در «قبر» از عذاب و ناراحتی نجات می دهد و از همه اعمال کارسازتر است، محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است.

✨حضرت امام رضا، علیه السلام، فرمود: «از مواردی که به زیارت زائرم می آیم شب اول قبر اوست».

👈مرحوم «محدث قمی» در مفاتیح نقل می کند که:
ظالمی پس از مرگ به خواب یکی از علما آمد. مرد عالم از او پرسید چگونه در راحتی بسر می بری حال آنکه باید دچار درد و شکنجه باشی؟ ظالم در پاسخ گفت: تا دیشب در عذاب می سوختم و قبرم مملو از آتش بود، ولی از دیشب تاکنون عذاب بطور موقت از قبرستان برداشته شده. زیرا، حضرت سید الشهداء، علیه السلام، دیشب سه بار به دیدن یک بانوی محترم آمد! مرد عالم به جستجو و تحقیق درباره این یانو پرداخت، تا همسر او را پیدا کرد. از او پرسید: «همسر شما چه اعمال نیکی انجام می داد که امام حسین، علیه السلام، به دیدنش آمده است؟!» مرد مقداری از اعمال صالح همسرش را برشمرد که از جمله آنها این بود که او بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت. یک عمر زیارت عاشورا می خواند. با این سخن مرد عالم پی برد که چرا امام حسین (ع) در شب اول قبر به دیدن آن زن آمده بود.

📚معاد در قرآن؛ ؛ ص140؛ مظاهری، حسین

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
 

خاطره‌ای از اهتمام علامه طباطبایی به عزاداری امام حسین(ع)

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

آیت لله علوی بروجردی نقل کردند روزی به اتفاق پدرم و مرحوم علامه مدّاح که از تهران آمده بود به دیدار حضرت علامه طباطبایی رفتیم و پس از صرف چای ، علامه طباطبایی از  آقای علّامه که مداحی می کردند ، درخواست کردند که روضه ای بخواند، او هم روضه حضرت علی اکبر(ع) را خواند و اشعار ایرج میرزا را در این زمینه می خواند و علامه هم استماع می کردند و متأثر بودند تا اینکه به این بیت رسید:

بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانه مرغ پریده را

علامه طباطبایی در اینجا فرمودند: اَعِد. یعنی دوباره بخوان و او دوباره این بیت را خواند ، دوباره علامه فرمودند: اَعِد و تا چهار بار درخواست کردند که این بیت را دوباره بخواند و پس از اتمام روضه هم علامه در حالی که از شدت تأثر با دست به پای خود می زدند، این بیت را تکرار می کردند و آنگاه با حالی که شاید مخاطبشان ما هم نبودیم فرمودند: ای کاش ایرج میرزا این بیت شعر را به من می داد و من تفسیر المیزان را به او می دادم!
 

آیت الله علوی بروجردی می گوید: من در آن هنگام جوان و کنجکاو بودم و از این جمله ایشان تعجب کردم و گفتم آقا شما ایرج میرزا را می شناسید؟! او شاعر هزل سرایی است! ایشان فرمودند : بله می شناسم و دیوان ایشان را دارم، مع ذلک من حاضرم تفسیر المیزان را با این یک بیت عوض کنم و سپس ادامه دادند که من حتی توهم این معنا را ندارم که کسی این شعر را برای حضرت علی اکبر(ع) بگوید و فردای قیامت امام حسین(ع) در حق او بی تفاوت باشد.

نجفی قدسی افزود: امروزه اهمیت تفسیر المیزان بر همگان روشن و مبرهن است و برترین تفسیر قرآن در عصر حاضر است و حتی حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند که این تفسیر تا قیامت باقی است و آنگاه می بینیم علامه طباطبایی (ره) چه عشقی و ارادتی به ساحت اهل بیت و مخصوصاً حضرت سیدالشهدا (ع) دارند که حاضرند بهترین اثر علمی خود را با یک بیت شعر که بیانگر علاقه وافر حضرت امام حسین (ع) به فرزندشان علی اکبر است، عوض کنند. به امید آنکه امام حسین (ع) به ایشان عنایت بفرمایند و این سیره در بزرگان برای همه ما باید الگو باشد که برای مجالس عزاداری حضرت خامس آل عبا و یاران دشت کربلا اهتمام جدی داشته باشیم
خبرگزاری تسنیم ۱۱ مهر ۱۳۹۶

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
@dastanquran

صاحب رجز (امیری حسین و نعم الامیر) را بشناسید

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

همه روایت‌های تاریخی کربلا را هم که زیر و رو کرده باشیم، باز هم قصه‌هایی را پیدا می‌کنیم که کمتر به گوشمان رسیده باشد. در این‌جا  بعضی از این داستان‌ها را مرور می‌کنیم.

در قصه عاشورا کنار همه شهدایی که از کربلا می‌شناسیم و در ماتم و عزاداری‌هایمان پای روضه‌ها برایشان اشک ریخته‌ایم؛ می‌شود آدم‌هایی را پیدا کرد که قصه نبرد و هم رکابی‌شان با سیدالشهدا (علیه السلام) کمتر به گوشمان رسیده، آنهایی که صدای هل من ناصر ینصرنی امامشان را شنیده‌اند و داستان زندگی‌شان را با شهادت تمام کرده‌اند.

۱۱ ساله‌ای که امام به او اذن جهاد نداد

طبق نقل‌ها تاریخی عمرو بن حارث در روز واقعه عاشورا ۹ تا ۱۱ سال سن داشته است. مادرش از محبان خاندان رسول خدا بود. خانواده آنها از مکه همراه امام شدند تا در کربلا کنار سیدالشهدا حضور داشته باشند؛ تا جایی که پدر عمرو؛ جناده بن حرث از صحابه پیامبر و شیعیان امیرالمومنین وقتی در رکاب امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید. مادر عمرو به فرزند نوجوانش برای یاری رساندن امام امر جهاد کرد. او وقتی برای اذن میدان، نزد امام حسین علیه السلام رفت، حضرت با او مخالفت کرد و فرمود: این جوان پدرش شهید شده و شاید مادرش میدان رفتن او را خوش نداشته باشد. عمرو در پاسخ اباعبدالله گفت: �ای فرزند رسول خدا، مادرم مرا امر کرده شما را یاری کنم و خود، لباس جنگ بر تنم پوشانده است.� بعد از این بود که امام به او اجازه نبرد در میدان داد.

امیری حسین و نعم الامیر

دلدادگان اباعبدالله الحسین روی کتیبه‌های عاشورایی و روی زبانشان این ذکر شیرین را زیاد زمزمه کرده‌اند: �امیری حسین و نعم الامیر�؛ اما شاید ندانید که این جمله معروف یادگاری از رجز خوانی دیدنی عمرو بن جناده در میدان نبرد است. این نوجوان یازده ساله وقتی وارد کارزار شد این رجز را خواند: �أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمیرُ *** سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذیرِ / عَلِیٌّ وَ فاطِمَةُ والِداهُ *** فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظیر / لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحی *** لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر مُنیر� یعنی؛ امیر من، حسین (علیه السلام) است و چه نیکو امیری؛ که شادی دل پیامبرِ (صلی الله علیه و آله و سلم) بشیر و نذیر است. علی و فاطمه (علیهما سلام) پدر و مادر اویند، آیا شما برای او همانندی می‌شناسید؟!طلعتش مانند خورشید نیم روز است و چهره‌اش چون ماه شب چهارده درخشان است.

مادری که بعد از شهادت فرزندش به دشمن حمله برد

در توصیف جنگ عمرو نوشته‌اند که او آنقدر در میدان جنگ نبرد کرد تا سرانجام به شهادت رسید. مالک بن نسیر وقتی سر این نوجوان را از تنش جدا کرد آن را به سمت خیمه‌گاه امام حسین (علیه السلام) پرت کرد. �بحریه� مادر عمرو که به شجاعت میان زنان شهره بود وقتی سر فرزند را در آغوشش گرفت آن را بوسید و گفت: �آفرین پسرم، ای شادی دلم و ای نور چشمم� و بعد از آن سمت سپاه دشمن رفت و سر فرزندش را به سر یکی از لشکریان عمربن سعد کوبید. آن وقت برگشت و عمود یکی از خیمه‌ها را برداشت و با حمله سمت اشقیا این رجز را خواند: �با اینکه در میان زنان، پیره زنی ضعیف، سست استخوان، فرو ریخته و لاغر اندامم، ولی در حمایت از فرزندان فاطمه گرامی، ضربات مهلکم را بر شما وارد می سازم.� خوارزمی نوشته است که او با نیزه خیمه دو نفر از سربازان دشمن را از پای درآورد و در این هنگام امام حسین علیه السلام را او به سمت خیمه‌ها بازگرداند

مجله مهر(خبرگزاری مهر)
مقتل خوارزمی


🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

قیس بن مسهر صیداوی

 بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


امام حسین علیه السلام در راه کوفه در توقفگاه عذیب الهجانات بود که چهار سوار به نام‌های نافع بن هلال، مجمع بن عبدالله، عمرو بن خالد و طرماح بن عدی از راه رسیدند. راهنمای آنها طِرماح بود.

حر  رو به امام کرد و گفت: اینها از مردم کوفه اند. من آنها را بازداشت می کنم یا به کوفه بر می گردانم.

امام علیه السلام فرمود: من اجازه چنین کاری را به تو نمی دهم و همان طور که خود را از گزند تو حفظ می کنم، از آنان نیز محافظت خواهم کرد. زیرا اینها همانند اصحابی که با من از مدینه آمدند، یاران منند. پس اگر هنوز به پیمانی که با من بستی پایبندی، آنها را رها کن و گرنه با تو می جنگم.

سپس به آنها فرمود: از کوفه برایم بگویید.

مجمع بن عبدالله عایذی گفت: به اشراف و بزرگان کوفه رشوه هایی گزاف داده اند و چشم مال پرست آنها را پر کرده اند تا دل‌های آنان نسبت به بنی امیه نرم شود. اینک یکدل و یکزبان با تو دشمنی می ورزند. سایر مردم هم اکنون دل‌شان با توست ولی فردا شمشیرهایشان به روی تو کشیده خواهد شد.

امام علیه السلام از فرستاده خود، قیس بن مسهر صیداوی، پرسید.

گفتند: او را حصین بن نمیر گرفت و نزد ابن زیاد فرستاد و او دستور داد که قیس، تو و پدرت را ناسزا گوید، اما قیس بر منبر رفت و بر تو و پدرت درود فرستاد و ابن زیاد و پدرش را لعنت کرد و مردم را به یاری تو خواند و آنان را از آمدنت با خبر کرد. ابن زیاد دستور داد او را از بالای قصر به زیر انداختند.

اشک در چشمان امام علیه السلام حلقه زد و بر گونه اش جاری شد و آیه 23 سوره احزاب را قرائت کرد: فمنهم مَن قضی نحبه و منهم مَن ینتظر و ما بدلوا تبدیلاً؛ (برخی از مؤمنان کسانی هستند که پیمانی را که با خدا بستند به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی پیمان خود را دگرگون نکردند).

آن‌گاه گفت: خدایا بهشت را جایگاه ما قرار ده و ما را با آنان در سرای رحمت خود جمع کن!

منابع:

قصه کربلا، ص 199.

کامل ابن اثیر، ج 4، ص 49.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

 

لطف و کرامت اولیا

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرّحیم

 

امیر المؤمنین علیه السلام هنگامی که به منطقه صفین رسید ، معاویه از هر طرف راه آب را بسته بود تا لشکریان امام در تنگنا قرار بگیرند و نتوانند آن گونه که باید بجنگند . امام فرمان داد تا گروهی به سرپرستی حضرت حسین راه آب را باز کنند . حضرت حسین با آن گروه به محل آب حمله کرد . گماشتگان معاویه فرار کردند . آب در اختیار ارتش اسلام قرار گرفت . عده ای به امیر المؤمنین علیه السلام پیشنهاد کردند که آب را به روی معاویه ببندد . حضرت فرمود : و اللّه این کار را نمی کنم . سپس نماینده ای نزد معاویه فرستاد که به سقّایان لشکرت بگو آنچه می خواهند آب بردارند آزادند !!

 

کتاب عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان

 

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

مسلم بن عقیل علیه السلام

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرّحیم 

 

وقتی زیارت امام‌حسین (علیه سلام) را امشب و فردا می‎خوانید، فقط روی این جمله دقت کنید. «یَا لَیتَنِی کُنتُ مَعَکُم»؛ اهل عرفان یک حرف خوب دارند. اهل معرفت می‫گوید وقتی این جمله رو می‫گویی، خودت را در مکان اصحاب امام‌حسین (علیه سلام)   قرار بده. «یَا لَیتَنِی کُنتُ مَعَکُم»؛ یعنی چه؟ یعنی ای کاش من با مسلم ‫بن‫ عقیل بودم. امشب به حسب نقل، شب وفات مسلم‫ بن‫ عقیل است. واقعا اینطور باشد که خودت را جای مسلم بگذار و این جمله را بگو. مسلم چه خصوصیتی داشت؟ ایشان اولین صحابه‎ ای است که در راه حسین به شهادت رسید. مسلم روز عرفه در دو موقعیت یاد امام‌حسین (علیه سلام) کرد. اولین زائر امام‌حسین (علیه سلام) در روز عرفه حضرت‫ مسلم است. یک جا موقعی بود که حضرت‫ مسلم را دستگیر کردند. محمد‫بن‫اشعث به اصطلاح خودش به حضرت‫مسلم؟ع؟ امان داد. حضرت‫مسلم؟ع؟ شروع کرد گریه کردن. محمد بن‫ اشعث گفت من از تو بعید می‎دانستم برای چنین هدف بزرگی اینطور خودت را کوچک کنی و گریه کنی. گفت نه، «لَا أَبکِی لِنَفسِی»؛ من برای خودم گریه نمی‎کنم. «أَبکِی لِلحُسَینِ»؛[1] من برای امام‌حسین (علیه سلام) گریه می‎کنم. خودم فدای حسین! من به امام‌حسین (علیه سلام) نوشتم بیا. دست زن و بچه‫اش را گرفته و دارد می‫آید. من از تو یک تقاضا دارم. حضرت‫ مسلم از دشمن تقاضا می‎کند. یک نامه بنویس و دست یک امینی بده و برای امام‌حسین (علیه سلام) بفرست. بگو مسلم گفت نیا. زن و بچه را نیاور. این یک مورد بود. مورد دوم موقعی بود که حضرت‫ مسلم را بالای دارالعماره بردند. قاتل ایستاده است. یک وقت دید حضرت‫ مسلم رو به سوی حجاز کرد: «السَّلَامُ عَلَیکَ یَا أَبَاعبدالله».
[1 ]. بحارالأنوار، ج 44، ص353ا

للَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 سخنرانی خصوصیات شب و روز عرفه از آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی

 

انگشت حزن آور

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

وقتی که انوار خمسه طاهره در انگشتان حضرت آدم اشراق نمود ، نور جناب امام حسین علیه السلام در ابهام قرار گرفت. و هر وقت چشم حضرت آدم علیه السلام به انگشت ابهامش می افتاد مهموم و محزون می شد .

و این اثر تا حال باقی است؛ که هر کس خنده بر او غالب شود، وقتی که به انگشت ابهام نگاه کند، حزن بر او غالب می شود .  (1)

 

1- ترجمه خصائص حسینیه، ص94، به نقل از بحار الانوار، ج11، ص150 و 151

منبع: داستان ها ی از گریه بر امام حسین علیه السلام ، ص10

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

ابراهیم علیه السلام سوگوار حسین علیه السلام2

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

 

حضرت ابراهیم علیه السلام سوار براسب بود که گذرش به سرزمین کربلا افتاد تا به محل شهادت حضرت ابی عبدالله علیه السلام رسید ، اسب

حضرت بزمین خورد و حضرت ابراهیم علیه السلام از اسب بزمین افتاد و سرش شکست و خونش جاری گشت و اشکش آمد و مخزون

گردید .

در آن حال، شروع باستغفار کرد و فرمود : خدایا مگر چیزی از من سرزده که دچار این بلا شدم ؟

حضرت جبرئیل علیه السلام نازل شد و فرمود : ای ابراهیم ؛ گناهی از تو سر نزد لیکن در این جا نوه دختر پیغمبر خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله وسلم و پسر خاتم اوصیا کشته می شود و این خونی که از تو جاری شد با خون او موافقت کرد .

حضرت ابراهیم علیه السلام با حالت حزن و اندوه فرمود : ای جبرئیل چه کسی او را می کشد ؟

جبرئیل فرمود : آن کسی که اهل آسمان و زمین او را لعنت کرده اند و قلم بدون اذن بر لوح به لعن او جاری شده است. و خداوند وحی فرمود

به قلم که تو مستحق ستایش و مدح و ثنا هستی ، به خاطر این که این لعن را نوشتی .

حضرت ابراهیم علیه السلام محزون و گریان دستهایش را بلند کرد و یزید را زیاد لعن کرد و اسبش با زبان فصیح آمین گفت .

حضرت ابراهیم علیه السلام به اسبش فرمود : از نفرین من چه چیزی را متوجه شدی که آمین گفتی ؟

گفت : ابراهیم یکی از افتخارات من این است که تو سوار بر من شوی و وقتی که به زمین خوردم و شما از پشت من افتادی خیلی خجالت کشیدم ، و مسببش هم یزید لعنتی بوده . (1)

1- متخب طریحی، ص49

منبع: داستان ها ی از گریه بر امام حسین علیه السلام ، ص10

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

ابراهیم علیه السلام سوگوار حسین علیه السلام

 

 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

 

وقتی که پرورگار متعال به حضرت ابراهیم علیه السلام دستور داد که به جای حضرت اسماعیل علیه السلام این گوسفند را ذبح کند . (خواست او را امتحان کند که آیا به دستور پرورگارش فرزند دلبندش حضرت اسماعیل را ذبح می کند یا خیر . و راءفت پدر و فرزندی او را می گیرد و آن چیزی که در قلب هر پدری نسبت به فرزندش می باشد یا نه. ).

حضرت ابراهیم علیه السلام محکم و استوار بر دستور خداوند ایستادگی نمود تا به آن ثواب عالی که به مصبیت دیده ها می دهند او هم استحقاق پیدا کند . که بالحمدلله هم خوب امتحان پس داد و به آن ثواب هم رسید و خداوند هم گوسفندی برای او فرستاد و فرمود :

این گوسفند را بجای اسماعیل ذبح کن و جهت ارتفاء درجه به حضرت ابراهیم علیه السلام وحی فرمود : ای ابراهیم ؛ محبوب ترین خلق نزد تو کیست ؟

عرض کرد : بار پروردگارا خلقی نیافردی که پیش من محبوب تر از حبیب تو محمد صلی الله علیه و آله وسلم باشد .

پروردگار عالم فرمود : آیا او را بیشتر دوست داری یا خودت را ؟

عرض کرد : او را بیشتر دوست دارم .

خطاب رسید : آیا فرزندت را بیشتر دوست داری یا فرزند او را ؟

عرض کرد : فرزند او محبوتر است .

خطاب رسید : آیا ذبح فرزند او به ظلم و ستم به دست دشمنان پیش تو درد آورتر است یا ذبح فرزندت به دست خودت به اطاعت من ؟ !

فرمود : خدایا ذبح او به دست دشمنان برای قلبم درد آورتر و محزون تر است.

در اینجا خداوند متعال برای حضرت ابراهیم علیه السلام روضه خوانی کرد و فرمود : ای ابراهیم گروهی که خود را از امت پیغمبر اسلام محمد صلی الله علیه و آله وسلم می پندارند ، فرزندش حسین علیه السلام را بعد از او به ظلم و ستم می کشند و به خاطر این کارشان سزاوار خشم و غضب من می گردند . . .

حضرت ابراهیم با شنیدن این مصائب ناله ای زد و دلش به درد آمد و صدای خود را به گریه بلند نمود .

خطاب رسید : ای ابراهیم ناله و فریاد و هَمَّت را که برای فرزندت اسماعیل که می خواستی بادست خودت به ناراحتی و ناله ذبح کنی ، بر حسین و کشته شدنش فدا کردم و به خاطر این گریه و ناله هایی که برای حسین کردی ، بالاترین درجات اهل ثواب بر مصیبت واجب کردم و فدیناه بذبح عظیم . (1)

1- - بحار الانوار، ج44، ص225.

منبع: داستان ها ی از گریه بر امام حسین علیه السلام ، ص11

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

3 سوال مهم

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم

 

مرد بيابان نشينى حضور امام حسين عليه السلام شرفياب شد. پس از عرض سلام، اظهار حاجت كرد ... در اين موقع امام حسين عليه السلام فرمود: اكنون حاجتت چيست؟ اعرابى حاجتش را روى زمين نوشت. امام حسين عليه السلام فرمود:

پدرم، على عليه السلام فرمود: ارزش آدمى در خور چيزى است كه از آن به خوبى بهره ‏ور میشود. و از جدّم، حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله، شنيدم كه می‏فرمود: كار شايسته و بخشش براى كسى انجام دادن بايد در حدّ معرفت و شناخت او باشد.

اينك سه سؤال از تو مىیكنم، اگر يكى از آنها را به خوبى پاسخ دادى يك ثلث از آنچه در حال حاضر در اختيار دارم به تو میدهم، و اگر به دو پرسش پاسخ دادى دو سوم از آنچه را در اختيار دارم به تو میدهم و اگر هر سه سؤال را به خوبى پاسخ دادى تمام آنچه را در اختيار دارم- كه همانا كيسه‏اى سر به مهر شده است كه از عراق برايم فرستاده ‏اند- به تو خواهم بخشيد. مرد اعرابى گفت: سؤال فرما. آنگاه «لا حول و لا قوّة بالله» گفت.

امام حسين عليه السلام از وى پرسيد: بهترين كارها چيست؟

اعرابى گفت: ايمان به خدا.

سؤال دوم: نجات بنده از هلاكت چيست؟ در پاسخ گفت: اطمينان و اعتماد به خدا.

سؤال سوم: چه چيز براى مردان زينت است؟ در پاسخ گفت: دانش همراه با بردبارى.

امام عليه السلام فرمود: اگر خطائى در آن واقع شد و به آن نرسيد؟ در پاسخ گفت: ثروت توأم با بخشش. فرمود: اگر در اين هم به خطا برخورد كرد و به آن دست نيافت؟ به عرض رسانيد: بينوائى همراه با شكيبائى.

فرمود: اين را نداشته باشد و به خطا برود؟ معروض داشت: سزاوار است بر چنين شخصى صاعقه‏اى از آسمان فرود بيايد و او را بسوزاند!

امام حسين عليه السلام از پاسخ او خنديد و همه كيسه سر به مهر شده را به او مرحمت فرمود.


منبع : جامع الاخبار صفحه ۱۳۷

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

عالم پس از مرگ

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

 

آقا سید ضیاءالدین درّی یکی از وعّاظ و اهل منبر درجه اول تهران، در آخرین سالی که در قید حیات بود، یک شب از دهه محرم «شب هشتم یا نهم» جوانی از ایشان قبل از منبر سؤالی می کند که مراد از این شعر حافظ چیست؟

 

مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ

چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد

                                                                          

آقای درّی می گوید: جواب این سؤال را در منبر می دهم تا برای همه قابل استفاده باشد، ایشان در منبر قضیه نهی آدم ابوالبشر از خوردن گندم و داستان نان جوین خوردن امیرالمؤمنین علیه السلام را در تمام مدت عمر بیان می نماید، و سپس می گوید: مراد خواجه حافظ از شیخ در این بیت حضرت آدم علیه السلام است که وعده نخوردن از شجر گندم «در بهشت» را داد ولی به آن وفا نکرد و از امر خداوند سرپیچی نمود و گندم را تناول کرد، و مراد از پیر مغان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است که در تمام عمر نان گندم نخورد و وعده عدم تناول از گندم را او ادا کرد و به اتمام رسانید.

قبل از پایان سال آقای درّی فوت کرد. درست در سال بعد، در دهه محرم در همان شبی که این جوان سؤال را از مرحوم درّی کرده بود وی را در خواب می بیند که مرحوم درّی به نزد او آمد و گفت: ای جوان تو در سال قبل در چنین شبی از من معنی این بیت را پرسیدی و من آن طور جواب گفتم، اما چون بدین عالم آمده ام معنی آن طور دیگری برای من منکشف شده است:

مراد از شیخ «شیخ الانبیاء» حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام است و مراد از پیر مغان حضرت سیدالشهدا اباعبداالحسین علیه السلام است، و مراد از وعده ذبح و قربانی فرزند است که حضرت ابراهیم بدان امر خداوند وعده وفا داد امّا حقیقت وفا را حضرت حسین علیه السلام با ذبح و قربانی فرزند عزیزش حضرت علی اکبر علیه السلام انجام داد.

فردای آن شب این جوان در آن مجلس همه ساله معمولی آقای درّی آمد و این خواب را بیان کرد و معلوم است که با بیان این خواب چه انقلابی در مجلس روی داده است.

 

منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ خاطرات ماندگار از خوبان روزگار، ص: 120
 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

مظهر رحمت واسعه

بسم الله الرحمن الرحیم


می‌گویند مرحوم دربندی با آن فضلش در بالا سر حرم سیدالشهدا (علیه‌ السلام)، داد می‌زد: یا حسین، بحق مادرت زهرا (علیها‌السلام) شمر را شفاعت مکن!
سه دفعه بلند این را می‌گفت.
به او می‌گفتند آیا شفاعت شمر ممکن است؟

می‌گفت چرا ممکن نیست؟ چرا محال است؟
مظهر رحمت واسعه خدا هستند، ما چه می‌دانیم؟
ما قسمش می‌دهیم که این کار را نکند.

منبع: رحمت واسعه، صفحه ۲۰۷

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

گریه جبرئیل

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یک روز عید، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) به حجره جدشان حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدند و فرمودند یا جداّه، امروز روز عید است و فرزندان عرب همه با لباس های رنگارنگ خود را آراسته اند و لباس های نو پوشیده اند و ما لباس نو نداریم و برای همین کار هم خدمت شما آمده ایم که فکری به حال ما کنید.
حضرت حال آنها را بررسی کرد و گریه ای نمود تا آنجا که دو قطعه لباس از بهشت که به کمک جبرئیل یکی برای امام حسن (علیه السلام) لباس سبز و دیگری برای امام حسین (علیه السلام) لباس سرخ آورد و آنها پوشیدند و خوشحال شدند.

جبرئیل وقتی این حالات را مشاهده نمود گریه کرد.
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود ای جبرئیل، امروز که فرزندان من شاد و خرسند هستند، تو چرا گریه می کنی و مهموم و مغموم و محزون هستی؟!
تو را به خدا قسم می دهم که اگر خبری هست، به من بگو و مرا از این ناراحتی برهان.

جبرئیل فرمود ای رسول خدا، بدان اینکه برای دو فرزندت دو رنگ مختلف اختیار گردید، یکی امام حسن ( علیه السلام) ناچار است زهر بنوشد و از شدت زهر رنگش سبز می شود و امام حسین (علیه السلام) را ذبح می کنند و بدنش را با خونش خضاب می کنند.
در اینجا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خیلی گریه کرد.

منبع: بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحه ۲۴۵

💠 حدیث
امام صادق (علیه السلام):
هیچ کس نیست در روز قیامت مگر اینکه آرزو می کند ای کاش امام حسین (علیه السلام) را زیارت کرده بودم آن هنگامیکه می بیند که با زوار امام حسین (علیه السلام) چه می کنند و چقدر نزد خداوند مورد کرامت واقع می شوند.

منبع: وسائل الشیعه، جلد ۱۴، صفحه ۴۲۴


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

📖 غریب کیست؟!

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم

 

روزی امام سجاد (علیه السلام) در بازار مدینه شنید مردی می گوید به من رحم کنید که من مردی غریب هستم.
حضرت به او فرمود اگر مقدر شده باشد که تو در اینجا از دنیا بروی، آیا جنازه ات بدون دفن می ماند؟
آن مرد با تعجب گفت الله اکبر، چگونه جنازه ام را دفن نمی کنند با اینکه در برابر دید مردم مسلمان می باشد.

امام سجاد (علیه السلام) منقلب شد و گریست و با همان حال فرمود ای وای، فریاد از اندوه جانکاه تو ای پدر که جنازه ات سه روز بدون دفن باقی ماند با اینکه پسر دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستی.

منبع: سوگنامه آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، صفحه ۳

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

سفارش علاّمه اميني

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم

 

مرحوم حجة الاسلام دكتر اميني چنين مي نويسد :
پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم آية اللّه علاّمه اميني نجفي يعني سال يكهزار و سيصد و نود و چهار هجري قمري ، شب جمعه اي قبل از اذان فجر ايشان را در خواب ديدم . او را شاداب و خرسند يافتم .
جلو رفته و پس از سلام و دست بوسي عرض كردم :
پدر جان ! در آنجا چه علمي باعث سعادت و نجات شما گرديد ؟
گفتند : چه مي گويي ؟
مجدّداً عرض كردم : آقاجان ! در آنجا كه اقامت داريد ، كدام عمل موجب نجات شما شد ؟
كتاب الغدير . . . يا ساير تاءليفات . . . يا تاءسيس و بنياد كتابخانه اميرالمؤ منين عليه السلام ؟
پاسخ دادند : نمي دانم چه مي گويي . قدري واضح تر و روشن تر بگو !
گفتم : آقاجان ! شما اكنون از ميان ما رخت بر بسته ايد و به جهان ديگر منتقل شده ايد . در آنجا كه هستيد كدامين عمل باعث نجات شما گرديد از ميان صدها خدمت و كارهاي بزرگ علمي و ديني و مذهبي ؟
مرحوم علاّمه اميني درنگ و تاءمّلي نمودند . سپس فرمودند : فقط زيارت ابي عبداللّه الحسين عليه السلام . عرض كردم : شما مي دانيد اكنون روابط بين ايران و عراق تيره و تار است و راه كربلا بسته . چه كنم ؟
فرمود : در مجالس و محافلي كه جهت عزاداري امام حسين عليه السلام برپا مي شود شركت كن . ثواب زيارت امام حسين عليه السلام را به تو مي دهند .
سپس فرمودند : پسرجان ! در گذشته بارها تو را يادآور شدم و اكنون به تو توصيه مي كنم كه زيارت عاشورا را هيچ وقت و به هيچ عنوان ترك و فراموش نكن . مرتباً زيارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظيفه بدان . اين زيارت داراي آثار و بركات و فوائد بسياري است كه موجب نجات و سعادتمندي در دنيا و آخرت تو مي باشد . . . و اميد دعا دارم .
آري ! علاّمه اميني با كثرت مشاغل و تاءليف و مطالعه وتنظيم و رسيدگي به ساختمان كتابخانه اميرالمؤ منين عليه السلام در نجف اشرف مواظبت كامل به خواندن زيارت عاشورا داشتند و سفارش به زيارت عاشورا مي نمودند و به اين جهت خودم حدود سي سال است مداوم به زيارت عاشورا مي باشم .

نصيحت : شماره 9 ، ص 1 ، 25/5/72

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

سفارش علاّمه اميني

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم

 

مرحوم حجة الاسلام دكتر اميني چنين مي نويسد :
پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم آية اللّه علاّمه اميني نجفي يعني سال يكهزار و سيصد و نود و چهار هجري قمري ، شب جمعه اي قبل از اذان فجر ايشان را در خواب ديدم . او را شاداب و خرسند يافتم .
جلو رفته و پس از سلام و دست بوسي عرض كردم :
پدر جان ! در آنجا چه علمي باعث سعادت و نجات شما گرديد ؟
گفتند : چه مي گويي ؟
مجدّداً عرض كردم : آقاجان ! در آنجا كه اقامت داريد ، كدام عمل موجب نجات شما شد ؟
كتاب الغدير . . . يا ساير تاءليفات . . . يا تاءسيس و بنياد كتابخانه اميرالمؤ منين عليه السلام ؟
پاسخ دادند : نمي دانم چه مي گويي . قدري واضح تر و روشن تر بگو !
گفتم : آقاجان ! شما اكنون از ميان ما رخت بر بسته ايد و به جهان ديگر منتقل شده ايد . در آنجا كه هستيد كدامين عمل باعث نجات شما گرديد از ميان صدها خدمت و كارهاي بزرگ علمي و ديني و مذهبي ؟
مرحوم علاّمه اميني درنگ و تاءمّلي نمودند . سپس فرمودند : فقط زيارت ابي عبداللّه الحسين عليه السلام . عرض كردم : شما مي دانيد اكنون روابط بين ايران و عراق تيره و تار است و راه كربلا بسته . چه كنم ؟
فرمود : در مجالس و محافلي كه جهت عزاداري امام حسين عليه السلام برپا مي شود شركت كن . ثواب زيارت امام حسين عليه السلام را به تو مي دهند .
سپس فرمودند : پسرجان ! در گذشته بارها تو را يادآور شدم و اكنون به تو توصيه مي كنم كه زيارت عاشورا را هيچ وقت و به هيچ عنوان ترك و فراموش نكن . مرتباً زيارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظيفه بدان . اين زيارت داراي آثار و بركات و فوائد بسياري است كه موجب نجات و سعادتمندي در دنيا و آخرت تو مي باشد . . . و اميد دعا دارم .
آري ! علاّمه اميني با كثرت مشاغل و تاءليف و مطالعه وتنظيم و رسيدگي به ساختمان كتابخانه اميرالمؤ منين عليه السلام در نجف اشرف مواظبت كامل به خواندن زيارت عاشورا داشتند و سفارش به زيارت عاشورا مي نمودند و به اين جهت خودم حدود سي سال است مداوم به زيارت عاشورا مي باشم .

نصيحت : شماره 9 ، ص 1 ، 25/5/72

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

مردم را نترسان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در آخرین سفر علامه میرجهانی به مشهد مقدس در جمعی بین دوستان به نقل خاطره ای پرداختند که بدین شرح است:

در سال های اقامت در جوار ملکوتی سلطان سریر ارتضی حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه التحیه و الثناء ـ شبی در منزل یکی از محترمین تجّار در دهه عاشورا منبر می رفتم و موضوع سخنانم مواقف هولناک قیامت بود.

در حال شرح و تفسیر آیات عذاب بودم که ناگاه جانب درب ورودی مجلس، وجود مبارک حضرت اباعبدالله علیه السّلام را مشاهده کردم که با عتاب فرمودند:
مردم را نترسان و آنان را به لطف و محبت ما امیدوار کن!
ناگاه به خود آمدم و بحث را قطع نمودم و از عنایات و کرامات آن امام همام سخن به میان آوردم و در آن شب شوری عجیب در محفل به پا شد.

منبع: مقدمه کتاب البکاء للحسین علیه السلام، به نقل از نوه آن مرحوم.

 


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

تب سوزان

 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

امام صادق (علیه السلام) فرموده است یکی از پیروان امام علی (علیه السلام) بیمار و گرفتار تب سوزانی بود.
امام حسین (علیه السلام) به دیدار او رفت.
همین که حضرتش به حجره او وارد شد، تب سوزان آن مرد از میان رفت.

او گفت به راستی و به حق به آنچه شما آورده اید معتقد و خشنودم و آشکار است که تب از شما می گریزد.
امام حسین (علیه السلام) فرمود به خدا سوگند که خداوند هیچ چیز نیافریده است، مگر آنکه او را به فرمانبرداری از ما فرمان داده است.

منبع: اختیار معرفه الرجال، شیخ طوسی

امام علی علیه‏السلام فرمود:
کمترین چیزی که - بنده‏ خدا - به واسطه‏ آن گمراه می‏شود، این است که حجت خدا را در زمین نشناسد و به شاهد حق تعالی بر بندگانش که خداوند به اطاعت او فرمان داده و دوستی وی را واجب کرده آشنا نباشد

سفینة ‏البحار، ص 39

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

کانال ما در تلگرام

راضی بودن به رضای خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پسری از امام حسین (علیه السلام) درگذشت، اما اندوهی در او دیده نشد.
از این رو، ایشان مورد عتاب قرار گرفت.
امام فرمود ما خاندانی هستیم که از خدای می طلبیم و به ما عطا می کند، اما اگر چیزی بخواهد که او دوست دارد و ما آن را خوش نداریم رضایت می دهیم.

منبع: مقتل الحسین للخوارزمی، موفق بن احمد خوارزمی

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله درباره هیچ رخداد و پیشامدی نمی گفت کاش جز این اتفاق می افتاد.

بحارالانوار/ 71/157

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

خانه عمل

بسم الله الرحمن الرحیم


گفته شده است که امام حسین (علیه السلام) چون قبرها را می دید می فرمود چه ظاهر زیبایی و چه مصیبت هایی در درون آنها است.
خدا را، خدا را، بندگان خدا، سرگرم دنیا نشوید که قبر، خانه عمل است.
عمل کنید و غفلت نورزید و بخوانید:

«ای که به دنیا سرگرم گشته است و درازی آرزو، او را فریفته است.
مرگ، ناگهان در می آید و قبر، صندوق عمل است»

منبع: بستان الواعظین و ریاض السامعین، ابی الفرج جمال الدين بن جوزى

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

داستان آتش

بسم الله الرحمن الرحیم

 

روایت شده: هنگامی که امام حسین صلوات الله علیه خندق را حفر کرد (امام گودالی پشت خیمه ها کند و آن را پر از آتش کرد که دشمن از پشت حمله نکند) و آن را پر از آتش نمود، مرد ملعونی به اسم جبیره کلبی به امام گفت:
ای حسین قبل از آتش روز قیامت به آتش این دنیا مبتلا گردیدی.

امام علیه السلام فرمود: مرا به آتش مسخره می کنی در حالی که پدرم تقسیم کننده آتش دوزخ و پروردگارم آمرزنده و مهربان است.
و فرمود: خدایا! او را قبل از آتش روز قیامت به آتش دنیا بسوزان.

کلام امام تمام نشده بود که اسبش حرکت کرد و او را به رو در وسط آتش انداخت و سوخت، امام تکبیر گفت و منادی از آسمان ندا کرد: ای پسر پیامبر اجابت سریع دعایت گوارایت باد.


كلمات الإمام الحسين (الشيخ الشريفي) ج۱ ص۳۹۴

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

در خصوص علاقه وصف ناپذیر زینب کبری به سیدالشهدا علیه السلام

  بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم

 

 از زبان مرحوم آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی نقل شده:

که بعد از عروسی حضرت زینب با عبداللّه بن جعفر، آن حضرت یک شبانه روز امام حسین علیه السلام را ندیده بود؛ چادر بر سر کرده و آماده ملاقات با برادر شده بود. برای زینب، حتی آن یک شبانه روز هم دوری از امام حسین علیه السلام، بسیار سخت بوده است.

پس از این که می خواهد به دیدار برادر برود، به ایشان خبر می دهند که امام حسین علیه السلام خودشان به دیدار شما می آیند. زینب کبری سلام اللّه علیها از فرط خستگی بر سکوی خانه و جلوی آفتاب به خواب می رود، تا این که امام حسین علیه السلام سر می رسند، اما زینب را بیدار نمی کنند، بلکه قبای خود را سایه بان خواهر می نمایند، تا حضرت زینب بیدار نشوند.

حضرت زینب سلام اللّه علیها که از خواب بر می خیزند، از برادر می پرسند: چرا من را بیدار نکردید امام حسین علیه السلام می فرمایند: دلم نیامد. بعد خانم گفتند: این کار را باید یک روز جبران کنم. و این جبران به عصر عاشورا کشید که زینب کبری با نیمی از چادر خود، نیمی از بدن عریان سید الشهدا علیه السلام را در گودال قتلگاه پوشانید


 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

در اوج بی مهری

بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم



«هرثمة بن سلیم» یکی از یاران امیر مؤمنان علیه السلام بود که در جنگ صفین در رکاب آن حضرت می جنگید.

وی می گوید: وقتی از کوفه به جبهه صفین حرکت می کردیم به سرزمین «کربلا» رسیدیم هنگام نماز بود پس به امامت امیرمؤمنان علیه السلام نماز جماعت را اقامه نمودیم، پس از نماز، حضرت مقداری از خاک کربلا را برداشته و بوئید و فرمود:

واهاً لَک ایها التُرْبَه، لَیحشَرَنَّ مِنْک قومٌ یدخُلُونَ الجنَّة بِغَیرِ حِسابٍ.

«خوشا به حالت ای خاک، قطعاً از میان تو جماعتی بر می خیزند و بدون حساب وارد بهشت می شوند.»

پس از آن به جبهه صفین رفتیم و سپس به خانه ام باز گشتم و به همسرم گفتم: از «اباالحسن» (علی علیه السلام) ماجرای را برایت تعریف کنم آنگاه ماجرای فوق را برایش گفتم و اضافه کردم که علی (علیه السلام) ادعای علم غیب می کند.

همسرم گفت: ای مرد! دست از این ایرادها بردار، آنچه امیرمؤمنان بگوید حق است. هرثمه می گوید: من همچنان در شک و تردید بودم تا سرانجام ماجرای عاشورای سال 61 هجری رخ داد و سپاه دشمن برای کشتن امام حسین علیه السلام بسوی کربلا لشکر کشید. من ابتدا از سربازان لشکر عمر بن سعد بودم، یکباره به یاد سخن علی علیه السلام افتادم که براستی حق بود، از این رو از لشکر عمر سعد جدا شدم و در یک فرصت مناسب سوار بر اسب به سوی امام حسین علیه السلام گریختم.

همین که بر حضرت وارد شدم حدیث پدرش (امیرمؤمنان علیه السلام) را برایش باز گو کردم حضرت فرمود: اکنون که این خبر غیبی را محقق یافته دیدی تو از موافقین ما هستی یا از مخالفان؟ گفتم: هیچکدام فعلًا در فکر اهل و عیال خود هستم...

حضرت فرمود: بنابراین به سرعت از این سرزمین فرا کن، زیرا کسی که در اینجا باشد و صدای ما را بشنود و به یاری ما بر نخیزد جایگاهش آتش دوزخ است.

هرثمه، این انسان سیه بخت بیچاره در این نقطه حساس راه بی تفاوتی را پیش گرفت و در حالی که امام زمانش غریب و تنها بود، از آن سرزمین گریخت.[1]

پی نوشت

[1] شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 3 3، ص 169

منبع : ارزش محبت امام حسین «علیه السلام»، ص: 35؛ ظهیری، علی اصغر


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

‍ زیارت ارباب بی سر

بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم

 

سید بحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بین راه راجع به این مسأله که گریه ی بر امام حسین علیه السلام گناهان را می آمرزد فکر می کرد. همان وقت متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد ، بعد پرسید:«جناب سید درباره ی چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ و در چه اندیشه ای؟ اگر مساله علمی است بفرمائید شاید من هم اهل باشم؟»

سید بحرالعلوم عرض کرد:«در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای تعالی این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان حضرت سیدالشهداء علیه السلام می دهد؛ مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت بر می دارند ثواب یک حج و یک عمره در نامه ی عمل شان می نویسند و برای یک قطره ی اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره شان آمرزیده می شود؟»

آن سوار عرب فرمود:«تعجب نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود. سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت در شکارگاه از لشکریان دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمه ای را دید، وارد آن خیمه شد در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید آنها در گوشه ی خیمه بز شیردهی داشتند و از راه مصرف این بز زندگی خود را می گذراندند.

وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. سلطان شب را همانجا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هرطوری بود خودش را به درباریان رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد، در نهایت از ایشان سوال کرد ، اگر من بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم چه عملی باید انجام بدهم؟

یکی از حضار گفت:به او صد گوسفند بدهید.

دیگری که از وزراء بود گفت:صد گوسفند و صد اشرفی بدهید.

یکی دیگر گفت:فلان مزرعه را به ایشان بدهید.

سلطان گفت:هرچه بدهم کم است؛ زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام ، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند من هم باید هرچه دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.»

بعد سوار عرب به سیّد فرمود:«حالا جناب بحرالعلوم ،حضرت سیدالشهداء علیه السلام هرچه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن حضرت این همه اجر و ثواب بدهد نباید تعجب کرد، چون خدا که خدایی اش را نمی تواند به سیدالشهداء علیه السلام بدهد پس هرکاری که می تواند آن را انجام می دهد ؛ یعنی با صرف نظر از مقامات عالی خود امام حسین علیه السلام ، به زوّار و گریه کنندگان آن حضرت هم درجاتی عنایت می کند، در عین حال اینها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند.»

وقتی شخص عرب این مطالب را فرمود از نظر سید بحرالعلوم غیب شد.

📚منبع:ملاقات با امام زمان علیه السلام در کربلا ص 126 و 12


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

اثر محبت اهل بیت (ع)

  بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
 

یکی از چیزهایی که انسان را در «قبر» از عذاب و ناراحتی نجات می دهد و از همه اعمال کارسازتر است، محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است.

حضرت امام رضا، علیه السلام، فرمود: «از مواردی که به زیارت زائرم می آیم شب اول قبر اوست».

مرحوم «محدث قمی» در مفاتیح نقل می کند که:

ظالمی پس از مرگ به خواب یکی از علما آمد. مرد عالم از او پرسید چگونه در راحتی بسر می بری حال آنکه باید دچار درد و شکنجه باشی؟ ظالم در پاسخ گفت: تا دیشب در عذاب می سوختم و قبرم مملو از آتش بود، ولی از دیشب تاکنون عذاب بطور موقت از قبرستان برداشته شده. زیرا، حضرت سید الشهداء، علیه السلام، دیشب سه بار به دیدن یک بانوی محترم آمد! مرد عالم به جستجو و تحقیق درباره این یانو پرداخت، تا همسر او را پیدا کرد. از او پرسید: «همسر شما چه اعمال نیکی انجام می داد که امام حسین، علیه السلام، به دیدنش آمده است؟!» مرد مقداری از اعمال صالح همسرش را برشمرد که از جمله آنها این بود که او بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت. یک عمر زیارت عاشورا می خواند. با این سخن مرد عالم پی برد که چرا امام حسین (ع) در شب اول قبر به دیدن آن زن آمده بود.

منبع : معاد در قرآن؛ ؛ ص140؛ مظاهری، حسین

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم