⚜️تسلیمی شگفت!

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم


🔸روزى حضرت عیسى در مناجاتش با خداوند عرضه داشت: پروردگارا دوستى از دوستارانت به من بنما، خطاب رسید به فلان محل برو که ما را در آنجا دوستى است،

مسیح به آن محل موعود رفت.زنى را دید که نه چشم دارد و نه دست و نه پاى، روى زمین افتاده و زبانش مترنم به این ذکر است:

«الحمدالله على نعمائه والشکرعلى آلائه»

خدا را بر نعمتهاى ظاهری اش سپاس و بر نعمتهاى باطنی اش شکر.

🔻آن حضرت از حالت آن زن شگفت زده شد، پیش رفته و به او سلام کرد، زن گفت: علیک السلام یا روح الله! فرمود اى زن تو که هرگز مرا ندیده اى از کجا شناختى من عیسى هستم،

🔷زن گفت: آن دوستى که تو را به سوى من دلالت کرد برایم معلوم نمود که تو روح الله هستى،فرمود: اى زن تو از چشم ودست و پا محرومى، اندامت تباه شده!

زن گفت: خدا را ثنا می‌گویم که دلى ذاکر و زبانى شاکر و تنى صابر دارم، خدا را به وحدانیت ویگانگى یاد می کنم که هرچه رامی‌توان با آن معصیت کرد از من گرفته،

🔸اگر چشم داشتم و به نامحرم نظر می‌کردم، اگر دست داشتم به حرام می آلودم و اگر پاداشتم دنبال لذات نامشروع می‌رفتم چه عاقبتى داشتم؟

این نعمتى که خدا به من داده به احدى از بندگانش نداده است.

[خزینه الجواهر، صفحه ۳۱۸]

🔴 میدونید حضرت عبدالعظیم چرا انقدر مقام پیدا کرد؟

✨﷽✨

شما تصور کنید ایشون یک امامزاده جلیل القدر، یک شیخ ریش سفید، یک مرجع تقلید بزرگ در زمان خودش بود و مردم خیلی بهش ارادت داشتن
درهمین زمان امام جواد و امام هادی علیهما السلام در کودکی به امامت رسیدن. خیلی از مردم در زمان امام جواد ع شک کردن که آیا کودک میتونه امام باشه؟ زمان امام هادی ع این شک خیلی کمتر شد، چون امام جواد علیه السلام به مردم ثابت کرد میشه

تو این شرایط که خیلیا شک کرده بودن به اینکه امام کیه؟ قوه تشخیصشون به مشکل خورده بود، ایمان‌هاشون ضعیف شده بود و به باور بسیاری از مورخین اگر حضرت عبدالعظیم ادعای امامت می‌کرد، خیلیا بهش ایمان میاوردن. در این شرایط شما بصیرت حضرت عبدالعظیم رو ببینید، که اومد پیش امام هادی علیه السلام گفت شما امام ما هستید من دین خودم رو به شما عرضه میکنم ببینید آیا اعتقاداتم درسته؟
که اونجا بود که امام هادی علیه السلام فرمودند: انت وَلینا حقاً
برگرفته از سخنرانی‌های استادکاشانی با کمی تغییر

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

پاداش ترک گناه


✨﷽✨
🌹بسم الله الرحمن الرحیم
استاد عظیم الشأن ما علامه طباطبایی (رحمه الله) از قول یکی از دوستان خود نقل می کردند که گفته بود: در راه کربلا بودم و در صندلی پهلوی من یک جوان نشسته بود. خیلی مؤدّب و مشغول راز و نیاز خودش بود. وقتی رسیدیم به جایی که حدود چهار فرسخ تا حرم مطهّر فاصله داشت، دیدم آن جوان یک تلاطم درونی پیدا کرد و شروع کرد به گریه کردن. به وی گفتم: ای جوان چه شده؟ گفت: می دانی اینجا کجاست؟ اینجا کربلا است. من هم اینک شنیدم که امام حسین (ع) به همه ما خوش آمد گفتند.

آن شخص می گوید: خیلی تعجّب کردم و با خود گفتم این جوان به کجا رسیده است که صدای خوش آمد گوئی امام حسین (ع) را می شنود. از او پرسیدم تو چه کرده ای و چه شد که به این مقام رسیدی؟ جوان گفت: من سر تا پا گناه بودم. عادت به گناهان خود کرده بودم و نمی توانستم دست از عصیان بکشم. شبی در یک جلسه گناه تا نیمه شب ماندم و بعد از خروج از جلسه، به خدا گفتم: خدایا دست من را بگیر، ای خدا خسته شده ام. از این نوع زندگی و از گناه کردن خسته شده ام. به طور جدّی و همراه با انصراف از گناهان گذشته از خداوند طلب اصلاح کردم. صبح فردا عالم شهر مرا خواست و قبول کرد که من شاگرد او بشوم. اوّل یک دوره اعتقادات به من آموخت. سپس گفت: تو اعتقادات را از نظر علمی آموختی. ولی به تنهایی کاربرد ندارد. تو را به خواندن قرآن و دعا و توسّل به اهل بیت (علیهم السلام)، مخصوصاً توسّل به حضرت عصر «ارواحنافداه» سفارش می کنم. اگر هم گناه کردی، فوراً جبران کن. فوراً از خداوند عذر خواهی کن. در این صورت می توان گفت که دلت اصول دین را پذیرفته است. بعد از مدّتی هم استادم به من گفت: الحمدلله عقل و دل تو اعتقادات و دین را باورکرده است. امّا اکنون لازم است قدری اعتقادات خود را با «ولایت»، تزئین کنی تا تکمیل شود. به همین جهت من را به کربلای معلّی فرستاد. آمده ام به کربلا تا از امام حسین (ع) یک توفیق و جذبه ای بگیرم و برگردم.
استقامت در انصراف از گناهانی که برای انسان به صورت عادت در آمده است، مشکل است. امّا پاداشی اینچنین دارد.

منبع : سیر و سلوک، ص181
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺


سکوت

✨﷽✨

گویند در مجلس معاویه، یکی از بزرگان خاموش بود و هیچ نمی گفت. معاویه گفت: چرا سخن نمی گویی؟ گفت: چه گویم؛ اگر راست گویم، از تو بترسم و اگر دروغ گویم، از خدا. پس در این مقام، سکوت سزاوارتر است.[1]

پی نوشت:
[1] لطایف و پندهای تاریخی، ص 83

آدم این پرحرفارو میبینه،به این حدیث پی میبره که اینا فکر قوی ندارن و درباره ی هر چی باید بحرفن...

در حدیثی جامع و جالب از امیرمومنان(ع) می خوانیم: اگر دوست داری از سلامت نفس برخوردار شوی و عیب ها و کاستی هایت پوشیده بماند، کمتر سخن بگوی و بیشتر خاموش باش تا فکرت قوی و قلبت نورانی گردد. (تصنیف غررالحکم، ص 216، ش 4252)

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

بهترین اخلاق

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

(سلام.میدونم سخته ولی میشه عمل کرد)

عقبة بن عامر می گوید: روزی پیامبر خدا، صلی الله علیه وآله، را در راهی همراهی می کردم. حضرت دستم را گرفتند و فرمودند: می خواهی بهترین اخلاق دنیا و آخرت را برای تو بگویم؟

عرض کردم: بفرمایید یا رسول الله!

فرمودند: با فامیلی که با تو قطع رابطه کرده، ارتباط برقرار کن، به کسی که چیزی به تو نداده، کمک کن و از کسی که به تو ستم روا داشته و بدی کرده، بگذر.و

منبع: محجة البیضاء، ج 5، ص 319، به نقل از: برگهای زرین (داستانهایی از سیره ائمه معصومین، علیه السلام)، محمود اکبری، ص 122.

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

خدای بخشنده

✨﷽✨
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
شخصی که در بنی اسرائیل مشهور به گناه بود.

روزی بر سر چاهی رسید و سگی را تشنه یافت.
عمامه خود را از سر باز کرد و به کاسه ای بست و داخل چاه کرد و از آن آب کشید و سگ را سیراب نمود.
خداوند این عمل او را پذیرفت و به واسطه یکی از انبیاء ، به وی خبر داد که من سعی فلان کس را پسندیدم و راضی شدم و به خاطر محبتی که به مخلوق من نمود، او را آمرزیدم.
چون آن شخص عاصی از وحی خدا با خبر شد ، توبه نمود و از نیکان گردید...

احلي من العسل_ج٢ص٨٤١

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

محبت حضرت عباس علیه السلام

 

✨﷽✨
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
 حدیث
حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السّلام فرمود: خدا حضرت عباس  را رحمت کند! حقا که امام حسین را بر خویشتن مقدم داشت و جان خود را فدای آن حضرت نمود تا اینکه دستهای مبارکش قطع شد. خدای مهربان در عوض دستهای عباس‏ علیه السّلام دو بال‏ به وی عطا کرد تا بوسیله آنها در بهشت با ملائکه پرواز نماید. کما اینکه این نعمت را نیز به جعفر بن ابی طالب عطا کرد. عبّاس را نزد خداوند منزلتی‏ است ‏که در روز قیامت همه‏ شهیدان بر آن رشک‏ می ‏برند.
«امالی صدوق، صفحه462- بحارالانوار ،ج22، ص274»
داستانک
محبت حضرت عباس علیه السلام

مرحوم سيد محمد حسين حسينى داستان زير را از علامه امينى (ره) نقل مى كند:

از شخص موثقى شنيدم كه مى گفت : روزى يك شخص معمّم براى عيادت مرحوم علامه امينى(ره) به منزل موقت ايشان (كه در تهران پيچ شميران قرار داشت ) رفته بود. صاحب الغدير سخت مريض و به پشت خوابيده بود.

شخص مزبور در ضمن سخنان خود به علامه گفته بود كه ، آقا! مثلا اگر كسى به حضرت عباس علیه السلام علاقه و محبت نداشته باشد به كجاى ايمان او لطمه مى خورد؟

علامه امينى سخت متغير شده ، با آن حالت كسالت نشسته و گفته بودند: حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام كه سهل است ، اگر به بند كفش من هم كه نوكرى از نوكران حضرت ابوالفضلم علاقه نداشته باشد، از اين جهت كه نوكرم ، و الله به رو در آتش خواهد افتاد.

کتاب معاد شناسی علامه طهرانی ج7 ص73

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

 

▪️روزی که حضرت آدم(ع)برای امام حسین (ع)گریست... 

✨﷽✨
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

هنگام سیر حضرت آدم (ع) در زمین ٬ گذر آن حضرت به زمین کربلا افتاد . ناگهان نا خود آگاه سینه اش به تنگ آمد و غمناک شد چون به قتلگاه امام حسین (ع) رسید پایش لغزید و خون از پایش جاری گردید. پس سرش را بسوی آسمان بلند کرد و خدمت خداوند متعال عرض کرد : « پروردگارا ! آیا من مرتکب گناه دیگری۱ شده ام که اینک مرا به کیفر می رسانی ؟ » خداوند فرمود : « ای آدم ! گناهی تازه ای نکرده ای بلکه در این سرزمین فرزند تو حسین (ع) به ظلم و ستم کشته می شود و خون تو نیز به خاطر همدردی و موافقت با او به زمین ریخته شد . » حضرت آدم (ع) فرمود : « قاتل او کیست ؟ » خداوند فرمود : « قاتلش ٬ یزید که مورد لعن اهل آسمانها و زمین است می باشد.» در این هنگام حضرت آدم (ع) به حضرت جبرئیل گفت : « حالا چه کار بکنم ؟ » جبرئیل گفت : « بر یزید لعنت بفرست . » پس حضرت آدم (ع) چهار مرتبه بر یزید لعنت فرستاد .
 ۱-  گناه حضرت آدم (ع) ترک اولی بوده است .

📚بحارالانوار ٬ ج ۴۴ حسین بن علی (ع) 

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

🔴مباهله با دُردانه های خدا

✨﷽✨
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شمه ای  از ماجـــرای مباهله 🔽

✨ هنگامى كه خبردعوت پیامبر (ص) منتشر شد و به آنجا رسيد، گروهى از علماى نجران براى بحث و مناظره با پيغمبر(ص) به مدينه آمدند.
علماى نجران در بحث محكوم شدند ولی گفتند مباهله کنیم

زمانى كه دو طرف بحث نمى‌توانستند يكديگر را قانع كنند، مقابل هم مى‌ايستادند و به اين صورت نفرين مى‌كردند: «خدايا! هر يك از ما را كه بر باطل هستيم با عذاب خود هلاك كن!»

هنگام مباهله،پیغمبر (ص) فقط على بن ابى طالب، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسين علیهم السلام را با خود همراه كردند.

اسقف نجران هنگامى كه از دور چهره‌هاى نورانى آن بزرگواران را ديد به نصارى گفت:
من چهره كسانى را مى‌بينم كه اگر از خدا بخواهند كوهى را از جا بكند، خداوند دعاى آنها را مستجاب خواهد كرد. با چنين كسانى مباهله نكنيد كه آتشى نازل خواهد شد و همه شما در آن خواهيد سوخت و تا روز قيامت هيچ نصرانى‌اى در عالم باقى نخواهد ماند؛ پس برگرديد و از اين مباهله صرف نظر كنيد!

👈در نهايت نيز علماى نجران حاضر به مباهله با پيامبر(ص) نشدند و دادن جزيه را پيشنهاد كردند.

📚درپرتو ولایت ص ۴۴


🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

 

🔵خالص کردن عمل،فقط بخاطر خدا

✨﷽✨
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


نقل است که: مرحوم شیخ سبزواری رضوان الله علیه برای عیادت بیماری می رفت و عده ای هم با او بودند. 
نزدیک منزل بیمار که رسید، برگشت و نرفت. اطرافیان پرسیدند: آقا چرا تا این جا آمدید و حالا بر می گردید؟
 آقا جواب داد: خطوری به قلبم کرد که بیمار وقتی مرا ببیند، از من خوشش خواهد آمد و می گوید که سبزواری، چه انسان والا و بزرگی است که به عیادت من بیمار آمده است!
چون داخل نیتم ناخالصی خوش آمدن خلق خدا پیش آمده،حالا برمی گردم 
تا هنگامی که اخلاص اولیه را بیابم و این بار تنها برای  رضای خدا به عیادت بیمار بیایم....

🔵چگونه نیتمان را خالص کنیم؟

⚡️معمولا دوستان پی نتیجه اعمالند؛ مثلا می پرسند این کار را بکنیم ثوابش چیست و...
✳️ اگر انسان پی اینها نباشد یعنی:
 به دنبال نتیجه و اینکه  عملش چه بلایی را دفع میکند و چه سود و ثوابی می رساند نباشد و هدفش فقط بخاطر رضای خدا باشد آن وقت عملش خالص میشود.

📕داستان های عارفانه، اثر عباس عزیزی

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

 

خدا دو چیز به من نداده

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

دکتر مدرسی، نوه سید حسن مدرس، می گوید:

ییک روز در ایوان منزل مشهدی عبدالکریم دیدم مرحوم شهید سید حسن مدرس نامه ای نوشته است. چون آن نامه را زمین گذاشت، من هم آن را خواندم. در آن نامه نوشته بود:

شهریارا! خدا دو چیز به من نداده: یکی ترس و دیگری طمع، هر کس همراه اسلام باشد، من با او همراهم.

از آن جا که من از اعضای خانواده آن مرحوم بودم، فضولی کرده و پرسیدم: آقا! این نامه را برای چه کسی نوشته اید؟ فرمود: برای احمد شاه.

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

به نقل از: محمد محمدی اشتهاردی، داستان دوستان، ج 3، ص 58

 

 

تقاضا نکردن از مردم

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

روزی گروهی از مسلمانان مدینه خدمَمبر (ص) آمدند و عرض کردند: «بهشت را از درگاه الهی برای ما ضمانت کن.» پیامبر (ص) پس از اندکی درنگ فرمود: «من با یک شرط، چنین ضمانتی را برای شما می کنم»، پرسیدند: آن شرط چیست؟ فرمود: انْ لاتسْئلوا احدا شَیئا؛[1]از هیچ کس (جز خدا) چیزی را تقاضا نکنید.

آنها نیز تعهّد کردند که در زندگی از احدی تقاضا نکنند. پیامبر هرگاه کنار سفره نشسته و دستش به آب نمی رسید، به کسی نمی گفت که آب به من بده، بلکه خودش برمی خاست و ظرف آب را برمی داشت و می نوشید. آری پیامبر (ص)، هم خود این گونه می زیست و هم به شاگردانش این گونه توصیه می کرد.

پی نوشت:

1- جامع احادیث الشیعه، ج 8، ص 441

منبع : عفاف سرچشمه زیبایی، ص 54

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

سعادت ابدى‏

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در زمان رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در شهر مدينه، شخصى بود بسيار ظاهر الصلاح، به طورى كه كسى در حق او در هيچ موردى، گمان سوء و ظن خلاف نداشت.

شايد بسيارى از مردم در برخورد با او از وى طلب دعا مى‌كردند، ولى او بدون توجه به ظاهر آراسته خويش، در بعضى از شب‌ها به خانه مردم مدينه، دستبرد مى‌زد!!

شبى براى دزدى از ديوار خانه‌اى بالا رفت، اثاث زيادى در آن خانه بود و در ميان خانه به غير از يك زن جوان تنها كسى نبود، عجيب خوشحال شد كه امشب علاوه بر به چنگ آوردن مال فراوان، در رختخواب عيش و عشرت هم شركت خواهم كرد.

همان طور كه در دل تاريكى بر سر ديوار، منظره فريبنده اثاث خانه و چهره دلرباى زن را مى‌نگريست، به فكر فرو رفت: دزدى تا كى، ننگ تا چه مدت، براى چه بايد زحمات انبيا و اوليا را از ياد برد، عاقبت اين همه گناه و فساد چه خواهد شد، مگر براى من مرگ و برزخ و قيامت و محاكمات الهيه نيست، در پيشگاه حق و در دادگاه عدل، جواب اين‌ همه ظلم و جنايت را چگونه بايد داد؟!!

آرى، با ادامه اين اعمال به روزى خواهم رسيد كه براى من راه گريز و فرار از چنگال عدالت نخواهد بود، آن روز پس از اتمام حجت حق، مبتلا به غضب خداوندى مى‌شوم و از پس آن به زندان آتش خواهم افتاد و در آن صورت انتقام آلودگى‌هايم را پس خواهم داد!!

پس از اندكى تأمل و فكر، از دزدى و تجاوز به آن زن، سخت پشيمان شد و با دست تهى به خانه بازگشت.

به وقت صبح خود را به لباس آراستگان و صلحا آراست و به مسجد به محضر مقدس رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد و در حضور آن جناب نشست!

ناگهان ديد، زن صاحب خانه‌اى كه شب گذشته براى دزدى اثاث آن، در نظر گرفته بود به محضر رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد، عرضه داشت: اى رسول خدا! زن بى‌شوهرى هستم همراه با ثروتى زياد، پس از چند ازدواج ديگر قصد شوهر كردن نداشتم، اما ديشب به نظرم رسيد كه دزدى به خانه‌ام راه پيدا كرده، گر چه چيزى نبرده، ولى مرا وحشت زده كرده، از اين پس مى‌ترسم در تنهايى ادامه زندگى دهم، اگر صلاح مى‌دانيد براى من همسرى انتخاب كنيد.

حضرت اشاره به آن مرد- يعنى به دزد شب گذشته- كردند و فرمودند: اگر ميل دارى، تو را به آن شخص تزويج كنم، زن به چهره مرد خيره شد، او را پسنديد و نسبت به او اظهار ميل و رغبت كرد.

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله عقد آن زن را براى آن مرد بست، سپس هر دو به منزل آمدند، دزد در كمال نشاط و شادى داستان خود را براى آن زن تعريف كرد و به او گفت: اگر شب گذشته ثروتت را مى‌بردم و دامن عفتت را آلوده مى‌كردم، علاوه بر اين كه يك شب بيشتر در كنار تو نبودم، آتش غضب هميشگى حق را، براى خود برمى‌افروختم، ولى در عاقبت كار فكر كردم و بر هجوم هواى نفس صبر و استقامت ورزيدم و در نتيجه براى هميشه به ثروت حلال و زوجه صالحه و عاقبت خوش و سعادت ابد رسيدم!!

 

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

منبع: كتاب «اسرار معراج»

حكايت حضرت  موسى عليه السلام و برخ الأسود

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

✨﷽✨

هفت سال در بنى اسرائيل قحطى آمد، حضرت موسى عليه السلام با هفتاد هزار نفر بيرون رفتند تا دعا كنند كه باران بيايد. خداوند متعال به موسى عليه السلام وحى فرمود: موسى! چگونه اجابت كنم دعاى جمعيّتى را كه غرق در گناه هستند و گناهان بر ايشان سايه افكنده است و با خباثت باطن و غير يقين مرا مى خوانند و خود را از مجازات من ايمن مى دانند.
اى موسى! برگرد و برو به نزد يكى از بندگانم به نام برخ كه دعا نمايد، تا دعاى او را بپذيرم. حضرت موسى عليه السلام در پى برخ رفت و او را پيدا نكرد، تا اين كه روزى حضرت در كوچه اى عبور مى كرد، ناگهان به بنده سياه پوستى برخورد كرد در پيشانيش آثار سجده نمايان بود و چادر شبى به خود پيچيده و گوشه آن را به پشت گردنش گره زده بود. حضرت به نور خدا او را شناخت و بر او سلام كرد و گفت:

اسمت چيست؟ گفت: اسم من برخ است. حضرت موسى عليه السلام گفت: مدّتى در جستجوى تو بوديم، حال بيا برويم براى ما دعاى باران بخوان، برخ به ميان جمعيّت آمد و چنين دعا كرد:

اللَّهُمَّ ما هذا مْن فِعالِكَ وَ ما هذا مِنْ حِلْمِكَ وَ مَا الَّذى بَدا لَكَ انْقَضَتْ عَلَيْكَ عُيُونُكَ أَمْ عانَدَتْ الرِّياحُ عَنْ طاعَتِكَ أَمْ نَفَدَ ما عِنْدَكَ أَمْ إِشْتَدَّ غَضَبُكَ عَلَى الْمُذْنِبينَ، الَسْتَ كُنْتَ غَفَّاراً قَبْلَ خَلْقِ الْخاطِئينَ، خَلَقْتَ الرَّحْمَةَ وَ أَمَرْتَ بِالْعَطْفِ أَمْ تَرينا أَنَّكَ مُمْتَنِعٌ أَمْ تَخْشى الفَوْتَ فَتُعَجِّلُ بِالْعُقُوبَةِ.

خدايا! اين خشكى و قحطى كار تو نيست، و اين سخت گيرى بر بندگان از بردبارى تو نيست. چه آشكار شده بر تو كه چشمه هاى تو كم آب شده است؟! آيا بادها از فرمانبرى تو روگردان شده اند؟! يا آنچه نزد توست به پايان رسيده است؟! يا خشمت بر گنهكاران شدّت يافته است؟! آيا تو پيش از آفريدن معصيت كاران آمرزنده نبودى و رحمت را نيافريدى؟ مگر به مهربانى دستور ندادى؟ آيا مى خواهى با اين سخت گيرى شوكت خود را به ما نشان دهى، آيا مى ترسى فرصت از دست برود و ما نميريم، پس قبل از مردن ما در كيفر شتاب نمودى؟!
هنوز برخ نرفته بود كه باران رحمت خدا سرازير شد، و بارش بنى اسرائيل را فرا گرفت. برخ در بازگشت به حضرت موسى عليه السلام گفت: ديدى چگونه با پروردگار مشاجره كردم و او چگونه با من لطف و انصاف نمود.»
از بزرگترين الطاف الهى بر بندگان اين است كه اسرار عموم مردم را پنهان نگه داشته و باطن ها را بر يكديگر پوشيده مى نمايد تا از اسرار و نقشه هاى درونى آگاهى نيابند. بنابراين به زندگى و ارتباط در امور به گونه عادى مشغول هستند.
اگر پرده كشى بر ظاهر اعمال انسان ها نبود؛ اجتماع متلاشى شده و كار به سختى مى كشيد و هيچ كس ميل و علاقه اى به رابطه قلبى نداشت و بيشتر بندگان خدا از اين نعمت نهانى آگاه نيستند و نمى دانند كه آبروى فردى و اجتماعى آنان در گرو رحمت الهى است.
اگر روزى گوشه اى از اين پرده براى رسوايى يا آزمايش كنار رود، هيچ كسى قدرت زندگى با ديگران حتى با نزديكان خود را نخواهد داشت.
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

تسلیه العباد در ترجمه مسکن الفؤاد، شهید ثانی،(ترجمه حسین جناتی)، انتشارات آستانه رضویه، ص123

** این حکایت در کتاب مهجه البیضاء، فیض کاشانی، ج8، ص81 نیز نقل شده است

حکایت دزدی که با یاد خدا عاقبت بخیر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

✨﷽✨

در زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) ، در شهر مدینه مردى بود با چهره اى آراسته و ظاهرى پاک و پاکیزه ، آنچنان که گویى در میان اهل ایمان انسانى نخبه و برجسته است .


او در بعضى از شب‌ها به دور از چشم مردمان به دزدى مى رفت و به خانه هاى اهل مدینه دستبرد مى زد .
شبى براى دزدى از دیوار خانه اى بالا رفت ، دید اثاث زیادى در میان خانه قرار دارد و جز یک زن جوان کسى در آن خانه نیست !
پیش خود گفت : مرا امشب دو خوشحالى است ، یکى بردن این همه اثاث قیمتى ، یکى هم درآویختن با این زن !


در این حال و هوا بود که ناگهان برقى غیبى به دل او زد ، آن برق راه فکرش را روشن ساخت ، بدین گونه در اندیشه فرو رفت ، مگر من بعد از این همه گناه و معصیت و خلاف و خطا به کام مرگ دچار نمى شوم ، مگر بعد از مرگ خداوند مرا مواخذه نمى کند ، آیا در آن روز مرا از حکومت و عذاب و عقاب حق راه گریزى هست ؟


آن روز پس از اتمام حجّت باید دچار خشم خدا شوم و در آتش جهنم براى ابد بسوزم . پس از اندیشه و تامل به سختى پشیمان شد و با دست خالى به خانه خود برگشت .


چون آفتاب صبح دمید ، با همان قیافه ظاهر الصلاحى و چهره غلط انداز و لباس نیکان و صالحان به محضر پیامبر (صلى الله علیه وآله)آمد و در حضور آن حضرت نشست، ناگهان مشاهده کرد صاحب خانه شب گذشته ، یعنى آن زن جوان به محضر پیامبر شرفیاب شد و عرضه داشت: زنى بدون شوهر هستم ، ثروت زیادى در اختیار من است ، قصد داشتم شوهر نکنم ، شب گذشته به نظرم آمد دزدى به خانه ام آمده ، اگرچه چیزى نبرده ولى مرا در وحشت و ترس انداخته ، جرات اینکه به تنهایى در آن خانه زندگى کنم برایم نمانده ، اگر صلاح مى دانید شوهرى براى من انتخاب کنید .

 

حضرت به آن دزد اشاره کردند ، آنگاه به زن فرمودند که اگر میل دارى تو را هم اکنون به عقد او درآورم ، عرضه داشت : از جانب من مانعى نیست . حضرت آن زن را براى آن شخص عقد بست ، با هم به خانه رفتند، داستان خود را براى زن گفت که آن دزد من بودم که اگر دست به دزدى زده بودم و با تو چند لحظه بسر مى بردم، هم مرتکب گناه مالى شده بودم و هم آلوده به معصیت شهوانى و بدون شک بیش از یک شب به وصال تو نمى رسیدم آن هم از طریق حرام ، ولى چون به یاد خدا و قیامت فتادم و نسبت به گناه صبر کردم و دست به جانب محرمات الهیه نبردم ، خداوند چنین مقدر فرمود که امشب از درب منزل وارد گردم و تا آخر عمر با تو زندگى خوشى داشته باشم.

برگرفته از کتاب عرفان اسلامی نوشته استاد انصاریان.


🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

 

توحید راستین

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در حدیث است که جاثلیقی (یکی از علمای مسیحی) به حضرت علی (ع) فرمود: به من بگو چهره حق که قرآن می گوید به هر طرف رو کنید رو به خدایید و روی خدا با شماست، یعنی چه؟

حضرت علی (ع) دستور داد هیزم و آتش آوردند. هیزم را آتش زد، مشتعل شد و فضا را روشن کرد. آن گاه پرسید: چهره این آتش کدام طرف است؟ گفت: همه جا و همه طرف، چهره آن است، فرمود: این آتش با این کیفیت که دیدی مصنوعی و مخلوقی است از مخلوقات خدا و همه طرف روی اوست، تو می خواهی خداوند جهت معیّن داشته باشد.

بیست گفتار، شهید مرتضی مطهری، ص ۳۶۸

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

شهید مسعودعلیمحمدی

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

🇮🇷۲۲ دی سالروز شهادت دانشمند هسته ای شهید مسعودعلیمحمدی (۱۳۸۸ ه ش)

⚘شهید دکتر مسعود علیمحمدی که نخستین دانش آموخته دکتری فیزیک داخل کشور به شمار می‌رود تا زمان شهادت بیش از 80 مقاله در معتبرترین مجلات علمی جهان به چاپ رسانده و در سال 86 در بیست و یکمین جشنواره بین‌المللی خوارزمی حائز رتبه دوم پژوهش‌های بنیادی شده بود...ایشان یکی از اولین دانشجویان پسادکترا در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی بود.
🔹️او تا لحظه‌ شهادتش در نهایت خلوص، از آن چه در توان داشت در جهت پیشرفت روز افزون کشور در زمینه‌ پژوهش، آموزش و مدیریت علمی دریغ نورزید.
🔹️شهید علیمحمدی با تمام فعالیت‌هایش، یکی از پژوهشگران تراز اول فیزیک ایران بود.
...................................................
📖#خاطرات:

(۱) ❇شهید علیمحمدی وقتی در آخرین سفر خود برای کار بر روی پروژه سزامی به اردن سفر کرد پس از بازگشت به ما گفت که پیشنهاد داده‌ام یک قسمت از این پروژه را در ایران انجام دهیم . من گفتم‌ مگر اجرای چنین کاری در کشور ممکن است که وی پاسخ داد اجرای قسمتی از این پروژه در کشور باعث پیشرفت کشور خواهد شد و ما باید چنین کاری را انجام دهیم.
و چنین سخنانی از زبان شهید علی‌محمدی گویای این مسئله است که این شهید دغدغه پیشرفت کشور و تقویت نیروی انسانی را داشته است و تمام کوشش خود را در این زمینه انجام می‌داد. (همسر شهید علی‌محمدی)
..................................................
(۲)❇سه شنبه بود دقیقاً یک هفته قبل از شهادت استاد، چند تا از بچه‌ها رو دیدم که در مورد تحصیل در خارج از کشور از استاد می پرسیدند همانهایی که الان رفتن آمریکا! یکی از بچه‌ها از دکتر پرسید استاد چرا خارج نرفتین، اون یکی می گفت چرا شما تمایل ندارید که به بچه‌ها نامه پیشنهاد تحصیل در خارج از کشور  بدید، خب چه اشکالی داره که بچه‌ها برن خارج، وقتی می تونن اونجا موفق‌تر باشن و...استاد مثل همیشه بعد از تموم شدن سخنان یک لبخند خیلی معنادار زد انگار یه عالمه حرف داشت برای گفتن ولی ترجیح دادن حرفی نزنن. انگار که می دونستن مخاطبانشون تصمیمشون رو گرفتن شاید هم فکر می‌کردن …. ولی چیزی که من همیشه به عنوان شاگرد استاد بهش ایمان دارم اینه که با همه مشکلاتی که همه‌مون می‌دانیم در کشورمون وجود داره، اعتقاد داشتن که باید موند، سخت تلاش کرد و ایران آباد ساخت... (یکی از دانشجویان)

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

 

اذان، تلفن خدا


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حاج عبدالرزاق زین الدین، پدر شهیدان مهدی و مجید زین الدین، می گوید: شهید رجایی ـ رحمة الله علیه ـ می فرمود: چطور وقتی تلفن زنگ می زند، شما مضطربید که زود بروید و جواب دهید تا آقایی که پشت خط هست زیاد معطل نشود، حتی اگر در نماز هستید، نماز را سریع می خوانید تا بیایید جواب تلفن را بدهید! اذان که می گویند، خداوند پشت خط است; وظیفه ما این است که لبیک بگوییم.

به نقل از: مجله خیمه، شماره 8، آبان 82، ص 22

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

 

🔅🔰اگر مستجاب شود...


بسم الله الرحمن الرحیم

 

     ( به بهانه شهادت #حضرت_زهرا سلام الله علیها) 
حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه ی فدکیه در مسجد می فرمایند: فَرَضَ اللَّهُ … الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ خداوند جهاد را برای عزت و آبروی اسلام قرار داد.
📚[وسائل الشیعه، ج‏۱، ص: ۲۲] 

یکی از دغدغه های تمام شیعیان باید جهاد باشد. ما باید نوعی زندگی کنیم که روزی جنگی پیش آمد، بدون تعلل به جهاد برویم  به تعبیر دیگر #آرزوی_شهادت داشته باشیم و در دعاهایمان از خداوند درخواست شهادت کنیم.

📖داستانک : 

🔸️پیامبرخدا (صلى الله علیه وآله) از شخصى شنید که در دعا مى‏گوید:” اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا تُسْأَلُ‏ ” خدایا! بهترین چیزى که از تو درخواست مى‏شود به من عطا کن،

🔸️پیامبرخدا فرمود: اگر این دعا مستجاب شود، در راه خدا شهید مى‏شود وَ رَأَى ص رَجُلًا یَدْعُو وَ یَقُولُ– اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا تُسْأَلُ‏ فَأَعْطِنِی أَفْضَلَ مَا تُعْطِی فَقَالَ ص‏ إِنِ اسْتُجِیبَ لَکَ أُهَرِیقَ دَمُکَ فِی سَبِیلِ اللَّه‏ 

📚[مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۱۱، ص: ۱۴] 

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

🌺بجاي نفرين دعا كرد🌺 

بسم الله الرحمن الرحیم
🌼🍃🌼🍃🌼🍃
من پيامبر نشده ام كه لعن و نفرين كنم، بلكه مبعوث شده ام تا مايه رحمت باشم.
📚مشكاة الانوار، ص 157 

ابراهيم اطروش مي گويد : با معرفت كرخي بر كنار دجله نشسته بوديم .  
ديديم عده اي جوان در قايقي نشسته و در ضمن حركت به قاضي و آوازه خواني و نواختن موسيقي و شرب خمر مشغول هستند .  
بعضي از دوستان از معروف كرخي خواستند كه آنها را نفرين كند . او دستهايش را بلند كرد و گفت : 
خدايا همانطور كه آنها را در دنيا شاد كردي ، در آخرت هم آنان را شاد بفرما !  
دوستان به او گفتند : ما از تو خواستيم آنها را نفرين كني ، اما تو برايشان دعا كردي ؟  
او گفت : اگر خدا بخواهد آنها را در آخرت شاد فرمايد وسائل توبه كردن آنان را فراهم مي آورد . 

📚شنیدنی های تاریخ 393_محجةالبیضاء ج7 ص 268
✅قابل توجه کسانی که فرزندانشان و همسایه ها را به راحتی نفرین می کنند.
به جای نفرین دعا کنیم..


🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
 

از کسی چیزی نخوا

بسم الله الرحمن الرحیم
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌺

🍃 امام صادق(عليه السلام) فرمود: گروهي از انصار نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده سلام کردند و گفتند: يا رسول الله حاجتي داريم، حضرت فرمود: بگوييد

🍃 گفتند: حاجت بزرگي است! فرمود: چيست؟ عرض کردند: مي‌خواهيم براي ما نزد خداوند بهشت را ضمانت نمايي!
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سر خويش فرو انداخته پس از اندکي سر را بلند نمود و فرمود:

✨ من اين کار را مي‌کنم به شرط آنکه از هيچ کس هيچ چيز درخواست نکنيد!

🍃 حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: گاهي مي‌شد يکي از ايشان در مسافرت تازيانه‌اش (از روي اسب يا شتر) به زمين مي‌افتاد، ولي خوش نمي‌داشت به ديگري بگويد تازيانه را به من بده

🍃 مبادا که درخواست کرده باشد، خودش پايين مي‌آمد و برمي‌داشت! و گاهي مي‌شد که بر سر سفره‌اي بود و ديگر همنشينان به آب نزديکتر بودند ولي او از آنان تقاضا نمي‌کرد، خودش بر مي‌خواست و آب مي‌نوشيد

📚 منبع: وسائل الشيعه، جلد ۶، صفحه ۳۰۷

الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم

خدای گناهکاران

بسم الله الرحمن الرحیم

🌼🍃🌼🍃🌼🍃

روزی حضرت موسی ( علیه السلام ) در کوه طور ، به هنگام مناجات عرض کرد : ای پروردگار جهانیان !

جواب آمد : لبیک!

سپس عرض کرد : ای پروردگار اطاعت کنندگان!

جواب آمد :‌لبیک!

سپس عرض کرد :‌ای پروردگار گناه کاران !

موسی علیه السلام شنید :لبیک، لبیک ، لبیک!

حضرت گفت : خدایا به بهترین اسمی صدایت زدم ، یکبار جواب دادی ؛ اما تا گفتم : ای خدای گناهکاران ، سه مرتبه جواب دادی ؟

خداوند فرمود : ای موسی ! عارفان به معرفت خود و نیکوکاران به کار خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند ؛ اما گناهکاران جز به فضل من پناهی ندارند . اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامبد گردانم به درگاه چه کسی پناهنده شوند .

منبع : قصص التوابین 

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

🔹️۱۸ آبان سالروز ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی

بسم الله الرحمن الرحیم
🌼🍃🌼🍃🌼🍃

🔸️عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد الهادی: 
لَمَّا کَلَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَان‏:…

 قَالَ إِلَهِی‏ فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَلَّى الصَّلَوَاتِ لِوَقْتِهَا قَالَ أُعْطِیهِ سُؤْلَهُ وَ أُبِیحُهُ جَنَّتِی‏

🔹️عبدالعظیم حسنی از امام هادی علیه السلام نقل می کند که:

حضرت موسی به خدا عرضه داشت…

خدایا! پاداش کسى که نمازها را اول وقت بخواند چیست؟

🔹️خداوند فرمود: [در دنیا] هرچه بخواهد به او می دهم  و [ در آخرت] بهشتم را بر او مباح کنم.

[امالی شیخ صدوق/ ترجمه کمره‏اى ؛ متن ؛ صفحه ۲۰۹]

داستانک:

🔹️ آیت الله بهجت می فرمایند:

از آقا سید عبدالهادی شیرازی رحمه الله که عالم واقعی بود، نقل کرده‌اند که در کودکی بعد از فوت پدرم، میرزای بزرگ، تکفل ( سرپرستی)خانواده به عهده من بود.

 ایشان می‌گوید: پدرم را در خواب دیدم. از من پرسیدند: آقا سید عبدالهادی! حال شما چطور است؟ در جواب گفتم: خوب نیست.

فرمود: «به بچه ها و اهل خانه سفارش کنید که نماز اول وقت بخوانند، تنگدستی شما رفع می‌شود»

[آثار و برکات نماز اول وقت، ص ۲۱  و پاسخ های آیت الله بهجت رحمه الله به رازهای دین، ص ۳۵٫]


☀️ به ما بپیوندید

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
 

🔅سرباز اسرائیلی : حزب الله با شمشیر می جنگید!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

 

کانالهای تلویزیونی اسرائیل از همدیگه پیشی میگرفتند جهت دعوت از سربازان و افسران نخبه تا در استودیو بیایند و از فاجعه ای که براشون رخ داده حرف بزنند!

یکی از افسران لشکر «غولانی» که «ایثان آیخنر» نام داشت و یک دستش قطع شده بود، در برنامه حضور داشت. مجری برنامه ازش پرسید: دست شما چطوری درجنگ قطع شده؟ پاسخ او همگان را به تعجب و شگفتی واداشت!!

ایثان گفت: جنگ بسیار سختی رو تجربه کردیم، درحالیکه وارد حومه شهر “بنت جبل” میشدیم و تعدادمون هم بسیار زیاد بود، من پشت یک درخت موضع گرفتم تا سربازان لشکر رو پوشش بدم و درعین حال با دوربین تفنگم، بعضی خونه ها رو زیرنظر داشتم تا نیروهای حزب الله رو رصد کنم. سه نفر از رزمنده های مقاومت اسلامی رو دیدم که آهسته داشتند به سمت ما نفوذ میکردند تا سربازامون رو غافلگیر کنند.
به نظرم اومد اونا هدفهای بسیار آسونی هستند، لذا همین که خواستم هدفگیری کنم و بطرفشون شلیک کنم، ناگهان با مردی سوار بر اسب و شمشیر به دست مواجه شدم که ضربه ای به من وارد کرد و از نظرم دور شد!! ….خیلی وحشت زده شده بودم!!!

خانم مجری با شگفتی از افسر اسرائیلی سؤال کرد: واقعاً اونا با شمشیر و اسب می جنگیدند؟!! افسر اسرائیلی جواب داد: بله، حتی بعضی از سربازان به من گزارش دادند از مواجهه با تک سواری با اسبی تندرو … ظاهرا آنچنان سریع میگذشته که آنها نمی توانستند او را هدف بگیرند!!

[درکتاب «معجزات و کرامات نبرد الوعد الصادق» هم اومده]

 

توی اینترنت نام کتاب رو بزنید، دانلودش کنید و بیشتر از اینا که بنده عرض کردم بخونید… البته اینکه اون تک سوار چه کسی بوده معلوم نیست. گرچه خیلی تکان دهنده ست و پیام داره اما نمیشه قاطعانه گفت حضرت صاحب بوده…
  میتونید وارد سایت انگلیسی روزنامه هاآرتص بشید و مطالب بیشتری در این باره در اونجا پیدا کنید.


🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
@dastanquran

داستان معاد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ


از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند: پیامبر خدا، نماز صبح را با مردم خواند. سپس جوانی را در مسجد دید که از شدّت بی خوابی سر می جنباند. رنگش زرد بود، جسمش لاغر و چشمانش در کاسه سر فرو رفته بود. پیامبر(ص) به وی فرمود: جوان! چگونه صبح کردی؟

گفت: ای پیامبر! با یقین صبح کردم.پیامبر(ص) از سخنش شگفت زده شد و فرمود: هر یقینی حقیقتی دارد. حقیقت یقین تو چیست؟ گفت: ای پیامبر! یقین من همان است که مرا اندوهگین ساخته و شبها بیدار نگاهم داشته و روزها (با روزه داری) تشنه ام کرده است. خود را از دنیا و آنچه در آن است، رها ساختم. گویا بر عرش پروردگارم می نگرم که برای رستاخیز برپا شده، و مردم برای حسابرسی از قبرها سر برآورده اند و من در میان آنانم.

پیامبر خدا به یارانش فرمود: او بنده ای است که خداوند دلش را به نور ایمان روشن ساخته است. سپس فرمود: آنچه داری نگهدار!

جوان گفت: ای رسول خدا!برایم دعا کن که همراه تو به شهادت نایل آیم!

پیامبر(ص) برایش دعا کرد. چیزی نگذشت که در یکی از جنگهای پیامبر شرکت جست و پس از به شهادت رسیدن نه نفر، به شهادت رسید و او دهمین نفر بود.»

🔴 منبع: کافی، ج 2، ص 53


🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

بردباری

بسم الله الرحمن الرحیم

مروان حکم يکي از سران بني‏ اميه و يکي از سرسخت‏ ترين دشمنان رسول اکرم و اميرمؤمنان علیهم السلام  بود. پيامبر او را از مدينه تبعيد کرد، اما عثمان او را به مدينه بازگرداند و معاويه او را فرماندار مدينه کرد. مروان از هيچ ستم و جنايتي در حق امام حسن مجتبي علیه السلام  کوتاهي نکرد و تا آن حضرت زنده بود در آزار وي و شيعيان و يارانش دريغ نکرد. هنگامي که امام به شهادت رسيد، مروان در تشييع جنازه حضرت شرکت کرد. امام حسين عليه‏السلام به او فرمود: «تو به هنگام حيات و زنده بودن برادرم، هرچه از دستت برمي‏‌آمد کردي، اما اينک در تشييع او حاضر شده‏‌اي و گريه مي‏‌کني؟» مروان به يکي از کوه‌هاي اطراف اشاره کرد و پاسخ داد: «هر چه کردم، با کسي کردم که بردباري‏‌اش از اين کوه بيشتر بود.

📚 تاريخ الخلفا ،سیوطی

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

💚مهمان امام حسین (علیه السلام) :

بسم الله الرحمن الرحیم

شیخ رجبعلی خیاط می فرمود :
در روزهای اوایل هیئت ، مایل بودم تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحی می کردم، چای می دادم و اغلب کارهای دیگر. 
شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم که دیدم جوانی که اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد مجلس شد و گوشه ای نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود.
به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک شبیه جوراب های زنانه به پا دارد. 
غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را مقابلش گرفتم، 
یکی از استکان ها برگشت و چای روی پایم ریخت و سوخت. 
از این سوختگی زخمی در پایم بوجود آمد که خیلی طول کشید تا خوب شود، 
برای خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمی شود. 
شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با عصبانیت چای به او تعارف کردی ، هر چه بود مهمان حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی.
📚کشکول کشمیری ، صفحه ۱۲۳

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم

🌺 برآوردن حاجت مردم🌺

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

ميمون بن مهران گفت : نزد امام حسن عليه السلام نشسته بودم كه مردي آمد و گفت : اي فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله فلان شخص از من طلبي دارد ولي من پولي ندارم ، براي همين او مي خواهد مرا زنداني كند .
امام فرمود : در حال حاضر مالي ندارم كه بدهي تو را بدهم ؛ او عرض كرد : پس شما كاري كنيد كه او مرا زنداني نكند . 

امام در حالي كه در مسجد مشغول عبادت (اعتكاف ) بود ، كفشهاي خود را به پا كرد . من گفتم اي فرزند رسول خدا مگر فراموش كرديد كه در حال اعتكاف هستيد (و نبايد از مسجد خارج شد) ؟ فرمود : 
فراموش نكرده ام اما از پدرم شنيده ام كه رسول الله مي فرمود : كسي كه در بر آوردن حاجت برادر مسلمان خود بكوشد ، مانند كسي است كه نه هزار سال ، روز را به روز و شب را به عبادت مشغول بوده است.

📚روایت ها و حکایت ها122

پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
كسي كه حاجت برادر مؤمن خود را برآورده سازد، مانند كسي است كه عمر خود را به عبادت گذرانده باشد.
أمالي شيخ طوسي، ص 481 

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

اخلاص۲

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) است حکایت کند:

روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده؛ و به او نگو توسّط چه کسی ارسال شده است.
خثعمی گوید: هنگامی که نزد آن شخص تهی دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من فرستاده شده است؟
و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد، و هرگز به یاد ما فقراء نیست.


🔴 منبع: امالی شیخ طوسی: ج2 ص290
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

دعا برای همه


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

علامه حسن زاده آملی می فرمودند: 
کتابی نوشته بودم، خدمت علامه طباطبایی تقدیم کردم مطالعه نمایند. ایشان یک دوره تمام آن را مطالعه فرمودند. در جایی از کتاب دعای شخصی درباره خودم کرده بودم. علامه به من فرمودند: آقا تا من خودم را شناختم دعای شخصی در حق خودم نکردم بلکه دعایم عام است. (همه را شامل می‌شود)
علامه حسن زاده آملی می‌فرمود: این تادیب اخلاقی بسیار در من اثر گذاشت! 

📚 عرفان علامه طباطبایی در بیان استاد رمضانی، وحید واحدجوان، ص ۸۸ 


🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
@dastanquran