درسی از مکتب امام صادق (ع)

✨﷽✨

مردی در مسجد خوابیده بود و همراه خود همیانی داشت. از خواب بیدار شد و همیان خود را ندید و جز امام صادق (ع) کسی در مسجد نبود. به ناچار نزد وی آمد و عرض کرد: همیان من دزدیده شده و من غیر از تو را نمی بینم. امام صادق (ع) فرمود: در همیان تو چقدر پول بود؟ گفت: هزار دینار. حضرت به خانه خود رفت و هزار دینار آورد و به وی داد.

هنگامی که آن مرد به رفقای خود ملحق شد به او گفتند: همیان تو نزد ماست و ما با تو شوخی کردیم. صاحب همیان با شتاب به مسجد برگشت تا آن پول را به صاحبش برگرداند. وقت برگشتن پرسید: آن شخص چه کسی بود؟ گفتند: او فرزند رسول خدا (ص) است. بالاخره جویا شد و حضرت را پیدا کرد و هزار دینار را برگرداند. امام قبول نکرد و فرمود: هنگامی که ما از مُلک خود چیزی را رد کردیم دیگر بر نمی گردانیم.

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فرجهم

به نقل از: الدین فی قصص، ج 1، ص 16

🌹 امام صادق (علیه السلام) و روزهای بد معیشتی مردم


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

✨﷽✨
 

♦️امام صادق سلام‌الله علیه که به اقتضای زمان، زندگی را بر خاندان خود توسعه داده بود، یک وقت اتفاق افتاد که نرخ خواربار ترقی کرد و قحط و غلا پدید آمد. به خادم خود فرمود: چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟ عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است.
♦️فرمود: همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش. گفت: اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیه کنم. فرمود لازم نیست، بعد مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم کرد، و دستور داد از آن به بعد خادم نانی که تهیه می‌کند نصف جو و نصف گندم باشد، یعنی از همان نانی باشد که اکثر مردم استفاده می‌کردند.
♦️ فرمود: من تمکن دارم به فرزندان خودم در این سختی و تنگدستی نان گندم بدهم، اما دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات می‌کنم.

📚 مجموعه آثار شهید مطهری. ج ۱۸، ص  ۴۳

شیوه ی زندگی ائمه ی اطهار ما اینگونه بوده و هست که ما افتخار میکنیم به این که شیعه ی اثنی عشری هستیم
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

اخلاص۲

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) است حکایت کند:

روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده؛ و به او نگو توسّط چه کسی ارسال شده است.
خثعمی گوید: هنگامی که نزد آن شخص تهی دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من فرستاده شده است؟
و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد، و هرگز به یاد ما فقراء نیست.


🔴 منبع: امالی شیخ طوسی: ج2 ص290
🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

اخلاص در عمل

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) است حکایت کند:
روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده؛ و به او نگو توسّط چه کسی ارسال شده است.
خثعمی گوید: هنگامی که نزد آن شخص تهی دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من فرستاده شده است؟
و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد، و هرگز به یاد ما فقراء نیست.


🔴 منبع: امالی شیخ طوسی: ج2 ص290

🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺

ولایت پذیری

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

عبدالله با آن عظمت علمی و فرهنگی و شخصیت نافذی که در شهر ودیار خود داشت، در برابر فرمان امام معصوم(ع) تسلیم محض بود.

در این زمینه کلام مشهوری از وی نقل شده است که نهایت اخلاص وولایت پذیری اش را نشان می دهد. وی روزی در محضر امام صادق(ع)نشسته بود و از وجود مقدس آن حضرت بهره مند می شد. عبدالله درضمن سخنانش کلامی را بیان کرد که مورد توجه امام(ع) قرار گرفت;سخنی که از منتهای اخلاص وی ریشه گرفته بود و از اعماق جانش برمی خواست. او به پیشوای ششم عرضه داشت: «ای مولای من! قسم به خدا! اگر اناری را دو نصف کنی و بفرمایی که نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، مطمئنا شهادت خواهم داد که آن چه را گفتی حلال،حلال است; و آنچه را که فرمودی حرام، حرام است; و هیچ گونه چون و چرا نخواهم کرد.» امام صادق(ع) فرمود: «خدا تو را رحمت کند، خدا تو را رحمت کند.»

معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 98; کشی، ص 249

در دایره امکان، مانقطه تسلیمم رای آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی

 

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

سبک شمردن نماز

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرّحیم

 

یکی از سوالاتی که ذهن رو مشغول می کند این مساله است که چرا در روايات ترک کننده نماز کافر شمرده شده، مگر چه وجه تمایزی بین نماز و اعمال ديگه وجود داره؟ تارک صلات مگه چه خصوصیتی پیدا میکنه که این همه در قرآن و روایات نکوهش شده است؟ 
روایت زیر به این سوال جواب میدهد :

داستانک‌‌
ﻣﺴﻌﺪﻩ ﺑﻦ ﺻﺪﻗﻪ میﮔﻮﻳﺪ:
ﺷﻨﻴﺪﻡ ﺷﺨﺼﻰ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺎﻓﺮ ﻧﻤﻰ ﻧﺎﻣﻴﺪ ﻭﻟﻰ ﺗﺮﻙ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﻛﺎﻓﺮ ﻣﻰ ﻧﺎﻣﻴﺪ؟
ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﻭ ﻧﻈﻴﺮ ﺍﻭ، ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪﻥ ﻏﺮﻳﺰﻩ ﺟﻨﺴﻰ ﻭ ﺷﻬﻮﺍﺕ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ، ﻭﻟﻰ ﺗﺎﺭﻙ ﻧﻤﺎﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﻙ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺳﺘﺨﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﺒﻚ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﻧﻤﺎﺯ.
ﺁﺭﻯ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﺬّﺕ ﻭ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻰ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺯﻥ ﺍﺟﻨﺒﻰ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ، ﻭﻟﻰ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺗﺮﻙ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﻟﺬّﺗﻰ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺟﻮﻳﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﺴﺒﺐ ﺗﺮﻙ ﺁﻥ، ﺳﺒﻚ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﻓﻌﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺍﺳﺘخفاﻑ ﻭ ﺳﺒﻚ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﻣﺤﻘﻖ ﺷﺪ، ﻛﻔﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ.

برگرفته از کتاب چهل داستان در باره نماز و نماز گزاران،قسمت 22، ﺍﺻﻮﻝ ﻛﺎﻓﻰ، ﺝ 2، ﺑﺎﺏ ﺍﻟﻜﻔﺮ، ﺣﺪﻳﺚ 9

 

نام نیکو

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


يعقوب سراج مي گويد: به حضور امام صادق عليه السلام رفتم،
ديدم در كنار گهواره پسرش موسي عليه السلام ايستاده، و موسي عليه السلام در گهواره بود، و مدتي با او راز گفت، پس از آنكه فارغ شد، به نزديكش رفتم، به من فرمود:
«نزد مولايت در گهواره برو و براو سلام كن» من كنار گهواره رفتم و سلام كردم،
موسي بن جعفر عليه السلام (درآن هنگام كودك در ميان گهواره بود) با كمال شيوايي، جواب سلام مرا داد، و به من فرمود:
 «برو آن نام را كه ديروز بر دخترت گذاشته اي عوض كن و سپس نزد من بيا،زيرا خداوند چنان نام را ناپسند مي داند»[يعقوب مي گويد:
 خداوند دختري به من داده بود ونام او را حميرا گذاشته بودم]
امام صادق عليه السلام به من فرمود:«برو به دستور او(موسي) رفتار كن تا هدايت گردي» من هم رفتم و نام دخترم را عوض كردم.

اصول كافي حديث11 باب مواليد الائمه عليهم

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
 

سه مصیبت بزرگ

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

مردی به محضر امام سجاد (علیه السلام) آمد و از حال و روزگار دنیای خود شكایت كرد.
امام سجاد (علیه السلام) فرمود بیچاره انسان كه در هر روز، دستخوش سه مصیبت است كه از هیچ یک عبرت نمی گیرد؛ در صورتی كه اگر عبرت می گرفت، مصائب دنیا برای او آسان می شد.

۱- هر روز كه از عمر او می گذرد از عمر او كاسته می گردد، در صورتی كه اگر از مال او چیزی كاسته می شد قابل جبران بود، ولی كاهش عمر قابل جبران نیست.

۲. هر روز، رزقی كه به او می رسد اگر از راه حلال باشد حساب دارد، و اگر ار راه حرام باشد عِقاب دارد و این حساب و عِقاب در دادگاه الهی در انتظار او است.

۳. مصیبت سوم از همه بزرگ تر است و آن اینكه هر روز كه از عمر انسان می گذرد، به همان اندازه به آخرت نزدیک می گردد، ولی نمی داند كه رهسپار بهشت است یا دوزخ؟

اگر به راستی در فكر این سه مصیبت باشد، گرفتاری های مادی در برابر آنها ناچیز است و آسان خواهد شد.

منبع: داستان دوستان، محمدمحمدی اشتهاردی

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

مال حلال

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

در حديث قدسى آمده است كه خداوند مى‏فرمايد: اى احمد همانا عبادت ده جزء است كه نه جزء آن طلب‏روزى حلال است، پس چون خوراكى و نوشيدنى خود را پاك كردى در پناه و حمايت من هستى. 

📕مستدرك سفينة البحار، ج2، ص378 
داستانک

داود بن سرحان مى گويد: روزى ديدم امام صادق (ع ) با دست خود، مقدارى خرما را با پيمانه ، مى سنجد، عرض كردم : ((قربانت گردم ، اگر به بعضى از فرزندان و غلامان ، دستور مى دادى تا اين كار را انجام دهند، بهتر بود!)). 
امام در پاسخ من فرمود:((اى داود! زندگى يك انسان مسلمان ، سامان نمى يابد، مگر با سه كار:
 1- دين و احكام آن را بشناسد. 2- در گرفتارى ها، صبر و تحمل كند. 3- اندازه گيرى در معاش زندگى را به نيكوئى حفظ نمايد. 
و فرمود: 
(جدم ) على بن الحسين (ع ) وقتى كه صبح مى شد، به دنبال كسب و كار، از خانه بيرون مى آمد، شخصى عرض كرد: ((اى پسر رسول خدا كجا مى روى ؟)). 
فرمود: ((اتصدق لعيالى )) ميروم تا براى افراد خانواده ام ، صدقه تهيه كنم ، او پرسيد: ((آيا صدقه طلب كنى ؟!)). 
فرمود: ((من طلب الحلال فهو من اللّه صدقة عليه )) ((هر كس كه (با كار و كاسبى ) كسب مال حلال كند، آن مال از جانب خدا، صدقه براى او است )). 

📔کتاب داستان دوستان جلد 1
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

بخشش.صله رحم و صدقه

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

يكى از خدمت گزاران امام صادق عليه السلام به نام سالمه مى گويد: 
 
حضرت وقت احتضار (از شدت اثر سمى كه به او داده بودند) بى هوش  بود، هنگامى كه به هوش آمد، فرمود: 
به حسن افطس هفتاد دينار بدهيد و به فلانى اين مقدار و به ديگرى فلان مقدار. 
عرض كردم : به كسى اين همه پول مى دهيد كه شمشير كشيد و قصد كشتن شما را داشت ؟ 
در پاسخ فرمود: آيا مايل نيستى من از كسانى باشم كه خداوند درباره آنها مى فرمايد: 
((والذين يصلون ما امر الله به ان يوصل و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب )) آرى ! اى سالمه ! 
خداوند بهشت را آفريد و بويش را خوب و مطبوع قرار داد و بوى دل انگيز بهشت از مسافت دو هزار سال به مشام مى رسد و همين بوى خوش به مشام دو دسته نمى رسد:
 عاق پدر و مادر و قاطع صله ارحام . 

 📙داستان های بحارالانوارجلد4


اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
 

اول ترک حرام

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

مفضل مى‌ گوید در محضر امام صادق (علیه السلام) بودم، سخن از چگونگى اعمال به میان آمد.
من گفتم عمل من چه مقدار کم است؟
حضرت فرمود عمل کم با پرهیزکارى، بهتر از عمل بسیار بدون پرهیزکارى است.
گفتم عمل بسیار بدون پرهیزکارى چگونه مى‌ شود؟

حضرت فرمود مانند عمل کسى که به مردم و همسایگانش نیکی و محبت مى‌ کند و در خانه‌ اش به روى مردم باز است، ولى هنگامى که در معرض کار حرام قرار مى‌ گیرد از آن خوددارى نمى‌ کند و مرتکب حرام و گناه مى‌ شود.
بلى، این است نمونه عمل بدون تقوا؛ اما شخص دیگرى نیز هست که کارهاى نیک انجام نمى‌ دهد، ولى اگر کار حرامى برایش پیش آمد خویشتندارى نموده و مرتکب کار حرام و گناه نمى‌ گردد و البته که شخص دومى بهتر از اولى است.


📚 منبع: بحارالانوار، جلد ۷۰، صفحه ۱۰۴

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

نصیحت شیطان به نوح

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

امام صادق علیه السلام فرمود : هنگامی که نوح از کشتی پیاده شد ، ابلیس نزد او آمد و گفت : در روی زمین انسانی بر من منّتی بزرگتر از تو ندارد ، از خدا بر ضدّ این بدکاران عذاب خواستی ، در نتیجه سبب راحت من شدی ، آیا تو را به دو خصلت آگاه نکنم ؟ از حسد بپرهیز که بر سر من آورد آنچه را آورد ، و از حرص دوری کن که بر سر آدم آورد آنچه آورد !

(1)رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : حریص میان هفت بلای دشوار است : فکری که بدنش را زیان می زند و وی را سودی نمی دهد ، غصه و اندوهی که پایان ندارد ، رنجی که جز با مرگ از آن راحت نمی شود ، هنگام راحت دچار رنجی سخت است ، ترسی که عاقبت در آن افتد ، حزنی که خوشی را بر او تلخ می کند ، حسابی که از عذاب خدا به خاطر آن رهایی نیابد مگر این که خدا او را عفو کند ، عذابی که از آن گریزگاه و چاره بدست نیاورد

 1) - بحار الانوار : 70 / 163 ، باب 128 ، حدیث 17

 2) - مصباح الشریعه : 22

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ و عجل فرجهم

پند ابلیس

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

امام صادق (علیه السلام) براى حفص‌ بن غیاث حکایت فرمودند که روزى ابلیس بر حضرت یحیى (علیه السلام) ظاهر شد، در حالى‌ که ریسمان‌ هاى فراوانى به گردنش آویخته بود.
حضرت یحیى (علیه السلام) پرسید این ریسمان‌ ها چیست؟
ابلیس گفت اینها شهوات و خواسته‌ هاى نفسانى بنى‌ آدم است که با آنها گرفتارشان مى‌ کنم.
حضرت یحیى (علیه السلام) پرسید آیا چیزى از ریسمان‌ ها هم براى من هست؟
ابلیس گفت بعضى اوقات پرخورى کرده‌ اى و تو را از نماز و یاد خدا غافل کرده‌ ام.
حضرت یحیى (علیه السلام) فرمود به خدا قسم، از این به بعد هیچ‌ گاه شکمم را از غذا سیر نخواهم کرد.
ابلیس گفت به ‌خدا قسم، من هم از این به بعد هیچ مسلمان موحدى را نصیحت نمى‌ کنم.
امام صادق (علیه السلام) در پایان این ماجرا فرمود حفص، به خدا قسم، بر جعفر و آل جعفر لازم است هیچ‌ گاه شکم شان را از غذا پر نکنند.


📚 منبع: صراط سلوک، حسن حسن زاده آملی، صفحه ۴۱

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

اخلاص کامل

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم


ابوجعفر خثعمی که یکى از اصحاب امام جعفر صادق (علیه السلام) است حکایت کند روزى حضرت صادق (علیه السلام) کیسه‌ اى که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود اینها را تحویل فلان سید بنى‌ هاشم بده و به او نگو توسط چه‌ کسى ارسال شده است.
خثعمى گوید هنگامى که نزد آن شخص تهى دست رسیدم و کیسه پول را تحویل او دادم، پرسید این پول از طرف چه‌ کسى براى من فرستاده شده است؟
و سپس گفت خداوند جزاى خیرش دهد.
صاحب این کیسه، هر چند وقت یک‌ بار، مقدار پولى را براى ما مى‌ فرستد و ما زندگى خود را با آن تأمین و سپرى مى‌ کنیم؛ و لیکن جعفر صادق (علیه السلام) با آن‌ همه ثروتى که دارد، توجهى به ما ندارد و چیزى براى ما نمى‌ فرستد و هرگز به یاد ما فقرا نیست!


📚 منبع: امالی شیخ طوسی، جلد ۲، صفحه ۲۹۰

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

ایثار

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

 

ابان بن تغلب مى گويد: همراه امام صادق (ع ) طواف كعبه مى نمودم ، يكى از شيعيان با من ملاقات كرد، و از من در خواست رفع حاجتى نمود، گفت :((با من براى حاجتى بيا)).
او به من اشاره مى كرد، ولى من مى خواستم به طواف ادامه دهم ، و خوش ‍ نداشتم به او توجه كنم ، و همراهى با امام صادق (ع ) را رها نمايم ، همچنان به طواف ادامه مى دادم ، باز ديدم آن شخص به من اشاره كرد، امام صادق (ع ) او را ديد، و به من فرمود: ((اى ابان ! آيا تو را مى طلبد؟))
گفتم : آرى .
فرمود: نزد او برو.
گفتم : آيا طوافم را بشكنم ؟
فرمود: آرى .
گفتم : گر جه طواف واجب باشد؟
فرمود: آرى ، (بشكن و برو ببين او چه نيازى دارد؟)
ابان مى گويد: طواف را رها كردم و همراه آن شيعه نيازمند رفتم ، و سپس باز گشتم و به محضر امام صادق (ع ) رسيدم ، و از آن حضرت پرسيدم : ((به من خبر بده ، حق مؤ من بر مؤ من چه اندازه است ؟))
امام : اى ابان ، از اين پاسخ بگذر (زيرا بسيار مهم است و تو طاقت اداى آن را ندارى ).
ابان : چرا قربانت گردم ؟
سپس ابان همواره سؤ ال فوق را تكرار كرد، سر انجام امام صادق (ع ) فرمود: ((اى ابان ! آيا نصف اموالت را به آن نيازمند مى دهى ؟)) وقتى آن حضرت چهره مرا دگرگون ديد فرمود: اى ابان آيا نمى دانى كه خداوند، مؤ منانى را كه ايثارگرند و ديگران را بر خودشان ترجيح مى دهند (به بزرگى ) ياد فرموده است (در آنجا كه در شاءن مؤ منان انصار مى گويد:
و يوثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة
((آنان (انصار)، مهاجران را بر خود مقدم مى دارند، هر چند خود شديدا فقير باشند.)) (حشر9)
ابان : آرى ، خداوند چنين فرموده است .
امام : آگاه باش كه اگر نصف اموالت را به او بدهى ، تازه او را بر خودت ترجيح نداده اى ، بلكه به مساوات با او رفتار نموده اى ، وقتى به او ايثار كرده اى (و طبق آيه فوق ، ايثارگر هستى ) كه از نصف ديگر اموالت نيز چيزى به او بدهى (تا اموال او بر تو، ترجيح يابد)

منبع: کتاب داستانهاى اصول كافى 1-2

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

اصلاح تفکرات غلط

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

شخصی با هیجان و اضطراب به حضور امام صادق علیه السلام آمد و گفت:

«درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد، که خیلی فقیر و تنگدستم.».

امام: «هرگز دعا نمی کنم.».

- چرا دعا نمی کنید؟!

«برای اینکه خداوند راهی برای این کار معین کرده است. خداوند امر کرده که روزی را پی جویی کنید و طلب نمایید. اما تو می خواهی در خانه خود بنشینی و با دعا روزی را به خانه خود بکشانی!»(1)

1-وسائل، چاپ امیربهادر، ج 2/ ص 529

منبع: مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 18، ص 197

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

نتیجه ارتباط و توسل به این خانواده (علیهم السلام)

 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

 

داود رقی گفت دو برادرم به عنوان زیارت بیرون شدند، در بین راه یکی از آنها بسیار تشنه شد به طوری که نتوانست بر روی الاغ خود را نگهدارد از مال سواری بر زمین افتاد. برادر دیگر درباره او حیران گردید که چاره بیندیشد. بالاخره به نماز ایستاد و خدا را به محمد و علی و ائمه (علیهم السلام) قسم داد و به وجاهت و آبروی آنها درخواست کرد که برادرش از تشنگی نجات دهد. یکایک ائمه (علیهم السلام) را نام برد تا به حضرت صادق (علیه السلام) رسید، آنجناب را پیوسته می خواند و به او پناه می برد. در این هنگام مردی را مشاهده کرد که پیش آمده از حالش جویا شد. جریان تشنگی برادر خود را برایش شرح داد. آن مرد چوبی بدست او داده گفت این چوب را بین دو لب برادرت بگذار. همین که چوب را گذارد چیزی نگذشت که چشمهایش باز شد از جا حرکت کرده و نشست و اثری از تشنگی در او نبود.
با یکدیگر به راه افتادند زیارتی را که قصد داشتند انجام دادند. در مراجعت وقتی به کوفه رسیدند آن برادری که متوسل شده و دعا می کرد به مدینه رفت. خدمت حضرت صادق (علیه السلام) رسید. پس از شرفیاب شدن حضرت فرمود بنشین حال برادرت چطور است، چوب را چه کردی؟
عرض کرد وقتی برادرم به آن حال در آمد من سخت اندوهگین شدم همین که از تشنگی نجات یافت و زندگی از سرگرفت از خوشحالی چوب را فراموش کردم.
فرمود: وقتی تو از گرفتاری برادرت غمناک شدی خضر پیش من آمد. آن چوب که قطعه ای از شجره طوبی بود به وسیله او فرستادم. غلامی را صدا زده فرمود آن کیسه چرمی را بیاور. غلام آورد. حضرت آن را گشوده عینا همان چوب را بیرون آورد و به من نشان داد و دو مرتبه در میان کیسه گذارد

جلد یازدهم بحارالانوار، ص 144

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

به رحمت خدا امیدواریم!

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

 

شخصی به امام صادق (علیه السلام) گفت: گروهی از دوستان شما گناه می کنند و می گویند به رحمت خدا امیدواریم!
امام فرمود: آنها دروغ می گویند که دوست ما هستند؛ بلکه قومی هستند که آرزوهای بی جا، آنها را به این طرف و آن طرف می کشاند. کسی که به چیزی امیدوار باشد، برای رسیدن به آن، کار می کند و کسی که از چیزی ترسان است از آن دوری می نماید

داستان های اصول کافی، ج 1، ص 434

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

"آخرین کلام پیامبر و امام صادق علیهماالسلام چه بود ؟"

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم


مردم نوعاً علاقه‌مندند که آخرین سخن و گفتار پایانی شخصیت‌های بزرگ و انسان‌های قدّیس را بدانند و کدام شخصیت همانند رسول خداست و چه کسی به پایه‌ی کمالات آن بزرگوار می‌رسد و چه کسی است ‌که نخواهد آخرین‌کلام پیامبر اکرم و سخن پایانی حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله را بداند و بفهمد؟

👈🏼 جابر بن عبدالله می‌گوید: کعب الاحبار از عمر پرسش‌کرد: «آخرین سخن پیامبر چه بود؟»
او گفت: «از علی علیه السلام بپرس!»
کعب به نزد حضرت علی علیه السلام آمد و همین پرسش را از آن حضرت نمود. علی علی علیه السلام فرمود:


رسول خدا را به سینه خود گرفتم پس سر مبارکش را بر دوش من گذاشت و فرمود: نماز، نماز.
[فضائل الخمسه من الصحاح السته ؛جلد ‏۳ صفحه ۳۸ ]

آخرین توصیه امام صادق نیز نماز است


امام کاظم علیه السلام می فرمایند:پدرم در هنگام مرگ وصیت کرد ما را و فرمود:شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد.

[ وسائل الشیعه،جلد ۴ ، صفحه ۲۴]


داستانک:

داماد حضرت امام خمینی(ره) می گوید:
حضرت امام ، روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می کردند که «اگر کسی نمازش را سبک بشمارد، از شفاعتشان محروم می شود.» من یک بار به ایشان عرض کردم: «سبک شمردن نماز شاید به این معنی باشد که شخص نمازش را یک وقت نخواند و یک وقت نخواند.» گفتند نه این که خلاف شرع است. منظور امام صادق علیه السلام این بوده است که وقتی ظهر می شود و فرد در اول وقت نماز نمی خواند، در واقع به چیز دیگری رجحان داده است.
هزارو یک نکته درباره نماز حکایت

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

زن بی گناه!

بسم الله الرحمن الرحیم


بشار مکاری می گوید:

در کوفه خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم. حضرت مشغول خوردن خرما بودند. فرمود:
- بشار! بنشین با ما خرما بخور!
عرض کردم!
- فدایت شوم! در راه که می آمدم منظره ای دیدم که سخت دلم را به درد آورد و نمی توانم از ناراحتی چیزی بخورم!
فرمود:
- در راه چه مشاهده کردی؟
- من از راه می آمدم که دیدم که یکی از ماءمورین، زنی را می زند و او را به سوی زندان می برد. هر قدر استغاثه نمود، کسی به فریادش نرسید!
- مگر آن زن چه کرده بود؟
- مردم می گفتند: وقتی آن زن پایش لغزید و به زمین خورد، در آن حال، گفت: لعن الله ظالمیک یا فاطمة. [1]
امام علیه السلام به محض شنیدن این قضیه شروع به گریه کرد، طوری که دستمال و محاسن مبارک و سینه شریفش تر شد.
فرمود:
- بشار! برخیز برویم مسجد سهله برای نجات آن زن دعا کنیم. کسی را نیز فرستاد، تا از دربار سلطان خبری از آن زن بیاورد. بشار گوید:
وارد مسجد سهله شدیم و دو رکعت نماز خواندیم. حضرت برای نجات آن زن دعا کرد و به سجده رفت، سر از سجده برداشت، فرمود:
- حرکت کن برویم! او را آزاد کردند!
از مسجد خارج شدیم، مرد فرستاده شد، از دربار سلطان برگشت و در بین راه به حضرت عرض کرد:
او را آزاد کردند. امام پرسید:
- چگونه آزاد شد؟
مرد: نمی دانم ولی هنگامی که رفتم به دربار، دیدم زن را از حبس خارج نموده، پیش سلطان آوردند. وی از زن پرسید:
چه کردی که تو را ماءمور دستگیر کرد؟ زن ماجرا را تعریف کرد.
حاکم دویست درهم به آن زن داد، ولی او قبول نکرد، حاکم گفت:
ما را حلال کن، این دراهم را بردار! آن زن دراهم را برنداشت، ولی آزاد شد.
حضرت فرمود:
- آن دویست درهم را نگرفت؟
عرض کردم:
- نه، به خدا قسم! امام صادق علیه السلام فرمود:
- بشار! این هفت دینار را به او بدهید زیرا سخت به این پول نیازمند است. سلام مرا نیز به وی برسانید.
وقتی که هفت دینار را به زن دادم و سلام امام علیه السلام را به او رساندم، با خوشحالی پرسید:
- امام به من سلام رساند؟ گفتم:
- بلی!
زن از شادی افتاد و غش کرد. به هوش آمد دوباره گفت:
- آیا امام به من سلام رساند؟
- بلی!
و سه مرتبه این سؤ ال و جواب تکرار شد. آن گاه زن درخواست نمود سلامش را به امام صادق علیه السلام برسانم و بگویم که او کنیز ایشان است و محتاج دعای حضرت.
پس از برگشت، ماجرا را به عرض امام صادق علیه السلام رساندم، آن حضرت به سخنان ما گوش داده و در حالی که می گریستند برایش دعا کردند.(2)

پی نوشت
[1] خدا ستمكاران تو را لعنت كند اى فاطمه !
[2] بحار، ج 100، ص 441.

منبع : داستانهاى بحارالانوار، محمود ناصرى


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

گره گشايي از کار دوست

 

       بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم 


 

ابان بن تغلب، از ياران نزديك امام صادق - عليه السلام - است، مي گويد: با امام صادق - عليه السلام - در مكّه بودم، همراه آن حضرت، مشغول طواف كعبه شديم، در اين وقت يكي از شيعيان، از من تقاضا كرد كه همراه او براي برآوردن حاجتي كه داشت، برويم.

من به طواف، ادامه دادم، او اشاره كرد، ولي من به او توجه نكردم زيرا دوست داشتم امام صادق - عليه السلام - را تنها نگذارم.

او بار ديگر اشاره كرد، امام متوجه اشاره او گرديد، به من فرمود: او با تو كاري دارد؟

گفتم: آري، فرمود او كيست ؟

گفتم: از دوستان ما است، شيعه است.

امام كه متوجه شده بود، او كار لازمي دارد، فرمود: نزد او برو.

عرض كردم: طواف را قطع كنم.

فرمود: آري.

عرض كردم: گر چه طواف واجب باشد؟

فرمود: آري برو، گر چه طواف واجب باشد.

و از سخنان امام صادق - عليه السلام - است كه فرمود:

مشي المسلم في حاجة المسلم خير من سبعين طوافاً بالبيت الحرام.

ترجمه:

سعي و گام برداشتن مسلمان براي برآوردن نيازهاي مسلمان، بهتر از هفتاد بار طواف، به دور كعبه است.

 

منبع : داستان دوستان، محمد محمدي اشتهاردي

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

تعجب فرشتگان

       بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم 

 

امام صادق علیه السلام در زمینه، استدراج که یکی از شدیدترین عوامل هلاکت است- یعنی در وسایل عیش و نوش غرق بودن و مرتکب هر گناهی شدن و توجه نداشتن- می فرماید:

ملکی از جانب حق روزگاری دراز در زمین زیست، سپس به مقام بلند خویش برگشت، به او گفته شد: چه دیدی؟ گفت: عجایب زیادی مشاهده کردم، عجیب ترین چیزی که دیدم، عبدی را غرق در نعمت یافتم، رزقت را می خورد و ادعای خدایی داشت، از جرأت او نسبت به تو و حلم تو نسبت به او تعجب کردم. خداوند جلّ و علا فرمود: از حلم من تعجب کردی؟ عرضه داشت: آری. خطاب رسید: چهارصد سال به او مهلت دادم، رگی از او زده نشد و چیزی از دنیا نخواست مگر این که به او عنایت کردم، طعم غذا و آشامیدنی را در مذاق او بر نگرداندم!![1]

پی نوشت

[1] بحار الأنوار: 72/ 381

منبع : عرفان اسلامی: 4/ 112

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

خورشید هدایت


بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

امام جمعه مکه عالمی بزرگ بود که از نظر زهد و تقوا به درجه و مقام عالی رسیده بود. وقتی برای اقامه نماز جمعه رفت و آمد می کرد با هیچ کس سخن نمی گفت.

روزی سید بحر العلوم به مسجد رفته به او اقتدا کرد و با او نماز گزارد. بعد از نماز همراه آن عالم به منزل وی رفت. وقتی وارد شد کتابخانه ای دید که از کتابهای ارزشمند پر بود. بحر العلوم پرسید: در کتابخانه شما چه کتابهایی وجود دارد؟

او جواب داد: هرچه انسان میل کند و چشم، شوق دیدن آن را داشته باشد و لذت ببرد، اینجا موجود است.

بحر العلوم چند عنوان از کتابهای اهل سنت را ذکر کرد که مجموعه کتابخانه فاقد آن بود بار دیگر پرسید: ابو حنیفه کتابی در رجال دارد آیا در کتابخانه شما هست؟

گفت: نه ولی دیده ام.

سید گفت: در آن کتاب ابو حنیفه در وصف امام صادق علیه السّلام مطالب بسیاری آورده و گفته است: من پیش او درسی خواندم و روزی هفتاد مسئله از او یاد می گرفتم.

امام جمعه گوش می داد و سکوت کرده بود. سید از جای برخاست که به منزل برود؛ او نیز همراهش به راه افتاد تا به منزل بحر العلوم رسیدند. سید وی را دعوت کرد که به منزل آمده و استراحت کند. گفت: غرضم از آمدن شناختن منزل شما بود.

پس از یک سال امام جمعه شخصی را دنبال بحر العلوم فرستاد. سید وقتی به منزل امام جمعه آمد او را در حال جان دادن یافت؛ بر بالینش نشست.

امام جمعه اتاق را از اغیار خالی ساخت و گفت: از آن روز که امام صادق علیه السّلام را توصیف کردی، من به وی معتقد شده ام، ولی تاکنون کسی از آن مطلع نشده است. مرا با مذهب او غسل ده و کفن نمای و نماز بخوان.[1]

پی نوشت

[1] - سيد بحر العلوم، درياى بى‏ساحل، ص 41

منبع : پیکار با منکر در سیره ابرار، ج 1، ص: 41



کاهلی در نماز

    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم 

 

ابوبصیر گفت: بعد از در گذشت حضرت صادق - علیه السّلام- پیش ام حمیده رفتم تا او را در این مصیبت تسلیت بگویم. تا چمشمش به من افتاد شروع به گریه كرد من نیز از حال او به گریه افتادم آنگاه گفت:

ابا محمد، اگر حضرت صادق - علیه السّلام- را هنگام مرگ مشاهده می كردی چیز عجیبی می دیدی. در آن لحظات آخر چشم باز كرده فرمود:

هر كس بین من و او خویشاوندی هست بگوئید بیاید همه را گرد من جمع كنید سفارشی دارم.

ام حمیده گفت: تمام خویشاوندان آن جناب را جمع كردیم،

در این موقع امام صادق - علیه السّلام- نگاهی به آنها نموده فرمود:
( ان شفاعتنا لاتنال مستخفاً بالصلوه) شفاعت ما خانواده به آن كسی كه نمازش را سبك شمارد نخواهد رسید.

📚 محاسن برقی، ج 1، ص 80

 

خوردن شراب در صورت تجویز طبیب...جواب امام صادق علیه السلام

         بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم 

 


ابوبصير مى‏گويد: يك روزى در مجلس حضرت امام صادق (عليه السلام) نشسته بودم كه زنى وارد شد، عرض كرد: يابن رسول الله مساله دارم و آن اين است كه من كسالتى دارم و براى معالجه به اطباء عراق مراجعه نمودم، آنها علاجم را در خوردن شراب دانسته‏اند حالا آيا اجازه مى‏فرماييد كه مشروب بخورم يا نه؟ از شما كسب تكليف مى‏كنم.

حضرت فرمود: با اينكه مى‏گويى طبيب آن را براى من دوا معين كرده است چرا نمى‏خورى؟

زن در جواب عرض كرد: در بين شما هستم و از شما پيروى مى‏كنم، اگر بفرماييد بخورم، مى‏خورم و اگر بفرماييد نخور، نمى‏خورم زيرا فرداى قيامت اگر خداوند به من بفرمايد چرا شراب خورى؟ در جواب بگويم: امام صادق (عليه السلام) امر كرده و اگر بفرماييد چرا شراب نخوردى و از دنيا رفتى؟ در جواب مى‏گويم: امام صادق (عليه السلام) نهى كرده است.

امام صادق (عليه السلام) به من توجه كرد و فرمود: اى ابوبصير آيا مى‏شنوى از اين زنى كه چنين سخن مى‏گويد، يعنى آيا تعجب نمى‏كنى از ايمان اين زن كه آنچنان محكم است و تابع دستور دين خود مى‏باشد كه در حال مرض و دستور طبيب از خوردن مشروب بدون اجازه ما ابا مى‏كند.

پس حضرت به او فرمود: بخدا قسم اجازه نمى‏دهم كه قطره‏اى از آن بخورى و اگر بخورى پشيمان مى‏شوى، سه مرتبه فرمودند: آيا فهميدى كه چه گفتم؟

زن گفت : بلى(1).

نظير اين زن عارف به دين اسلام و پيرو و كلام حضرت امام صادق (عليه السلام) و آگاه بودن به وظيفه خود و اينكه اين زن با خود فكر مى‏كند كه من عبث خلق نشده‏ام و آن كسى كه مرا از عدم بوجود آورده لابد دستوراتى هم دارد بايد دنبال آن وظيفه رفت تا اينكه در روز قيامت مورد مواخذه پروردگار عالم قرار نگيرم،درتاریخ بسیار است

1- اصول كافى

ورزش در سيره ائمه عليهم السلام ( امام باقر و امام صادق علیه السلام در مجلس هشام)

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 


طبق روايت (1) امام صادق عليه السلام شخصا در تيراندازي حاضر مي شد.
امام صادق عليه السلام فرمود: من در معيت پدرم به مجلس هشام بن عبدالملك در شام وارد شديم . او بر كرسي خلافت نشسته بود. نظاميان و نزديكانش در اطراف وي برپا ايستاده بودند. در ديدگاه خليفه ، هدفي براي تيراندازي قرار داشت و بزرگان قومش در حضور وي تيراندازي مي كردند. به محض آنكه وارد مجلس شديم ، از پدرم خواست كه با شيوخ عرب تيراندازي كند.
حضرت فرمود: ((من پير شده ام ، ممكن است مرا معاف بداري ؟))
او قسم ياد كرد غيرممكن است و به يكي از شيوخ بني اميه اشاره كرد كه كمانت را به امام باقر بده ! پدرم ناچار كمان را گرفت . تيري در آن گذارد و رها كرد. تير در وسط هدف نشست . سپس تير ديگري گرفت و آن را روي تير اول نشاند. و آن را شكافت و خلاصه چند تير روي هم زد.
اين قدرت تيراندازي و هدف گيري ، هشام را مبهوت و پريشان خاطر ساخت . به امام باقر عليه السلام عرض كرد: مهارت شما از تمام تيراندازان عرب و عجم بيشتر است و سپس آن حضرت را به سرير خود دعوت كرد. از جا برخاست ، دست در گردن پدرم انداخت و او را طرف راست خود نشاند. آنگاه دست به گردن من انداخت و مرا در سمت راست پدرم نشاند و به امام باقر گفت : اين تيراندازي را از چه كسي و در چه مدتي آموخته ايد؟
حضرت فرمودند: ((مي داني كه اهل مدينه مسابقات تيراندازي به پا مي كردند و با علاقه در آن شركت مي نمودند. من نيز در ايام جواني به اين كار علاقه داشتم و در آن وارد بودم و سپس ترك كردم . اكنون كه از من خواستي ، به روزگار جواني برگشتم و تير انداختم .))
هشام گفت : ((من هرگز تصور نمي كردم كسي باشد كه اين طور تيراندازي كند! آيا فرزند شما جعفر نيز مثل شما تيرانداز است ؟))
حضرت باقر عليه السلام فرمودند: ((ما همه وارث كمالات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم هستيم .))
گرچه مسابقات اسب دواني و تيراندازي از اين جهت كه عضلات را به فعاليت وامي دارد و باعث تقويت جسم مي شود، جنبه ورزشي دارد و از اين نظر كه در ساعات فراغت وسيله اساسي پيشواي اسلام در تشويق اين مسابقه ، عالي تر از جهات ورزشي و تفريحش بود، پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي خواست عموم مردم در آن روز فنون نظامي و تعاليم سربازي را فراگيرند و براي مقابله با دشمن مجهز شوند تا در ميدان جنگ به خوبي از حقوق اسلام و مسلمين دفاع نمايند و كشورشان را از هجوم بيگانگان محافظت كنند.
در دنياي امروز وضع سربازي و تمرين هاي نظامي تغيير كرده است ، اگر بعضي از جوانان در اوقات فراغت به مسابقه اسب دواني و تيراندازي دست يابند، مي توانند از جنبه ورزشي و تفريحي آن به خوبي استفاده كنند.
از طرفي به سلامت و نيرومندي خود كمك كنند و از طرف ديگر قسمتي از شناوري براي جوانان يكي ديگر از ورزش هاي مفيد و ثمربخش و از تفريحات سالم و نشاطآور است كه مورد توجه پيشواي اسلام قرار گرفته و پيروان خود را به فراگيري آن تشويق كرده است .


1- وسائل الشيعة ، ج 4، ص 231.

ﺻﻠﺢ ﻃﻠﺒﻰ

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ


ﺍﺑﻮﺣﻨﻴﻔﻪ ﺳﺎﺋﻖ ﺍﻟﺤﺎﺝ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ ﻭ ﺩﺍﻣﺎﺩﻡ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻴﺮﺍﺛﻰ ﻣﺸﺎﺟﺮﻩ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻛﻪ ﻣﻔﻀﻞ ﺑﺮ ﻣﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﭼﻮﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺰﺍﻉ ﻣﺎ ﺷﺪ، ﻣﺪﺗﻰ ﺗﻮﻗﻒ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﺟﺮﻩ ﻣﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ.

ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﻦ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﺻﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺻﻠﺢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺁﻥ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ.

شﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﭘﻮﻟﻰ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﺒﻮﺩ، ﺑﻠﻜﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻣﺎ ﺩﺭ ﭼﻴﺰﻯ ﻧﺰﺍﻉ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺻﻠﺢ ﺩﻫﻢ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﺻﺮﻑ ﻛﻨﻢ. ﭘﺲ ﺍﻳﻦ ﭘﻮﻝ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻮﺩ. (۱)


ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﻣِﻦْ ﻛَﻤﺎﻝِ ﺍﻟﺴﱠﱠﻌﺎﺩَﺓِ ﺍﻟﺴﱠﱠﻌْﻰُ ﻓﻰ ﺻَﻠﺎﺡِ ﺍﻟْﺠُﻤْﻬُﻮﺭ
ﺍﺯ ﻛﻤﺎﻝ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﻠﺎﺵ ﺩﺭ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺳﺖ. (۲)


۱) ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ، ﺝ 47، ﺹ 57 ﻭ 58
۲) ﻏﺮﺭﺍﻟﺤﻜﻢ

قصه های تربیتی

حق التدریس معلمان قرآن

بسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

فضل بن ابی قرة گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: یابن رسول الله! برخی از مردم می گویند: در آمد معلم (قرآن) حرام و پلید است.
امام علیه السلام فرمود: دروغ می گویند دشمنان خدا. آنان بدین وسیله می خواهند تا فرزندانشان را از آموزش قرآن محروم سازند (و از این حرفشان تنها بهانه ای بیش نیست). اگر شخصی به معلم (قرآن) فرزند خویش مبلغی معادل دیه و خونبهای فرزندش را نیزبپردازد، برای معلم مباح و جایز خواهد بود.


** ر. ک: من لا یحضره الفقیه 3 / 99. باب المعایش و المکاسب و الفوائد و الصناعات،ح 32.***

 

سوال از ولایت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

 

روزی ابو حنیفه به محضر امام صادق علیه‌السلام آمد.

امام فرمود: شنیده‏ام که این آیه را ((ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم))

در روز قیامت به طور حتم از نعمتها سؤال می‏شوید. [سوره تکاثر، آیه ۸]

چنین تفسیر می‏کنی که: خداوند مردم را از غذاهای لذیذ و آبهای خنک مؤاخذه و بازخواست می‏کند.

ابوحنیفه گفت: درست است من این آیه را این طور تفسیر کرده‏ام.

امام فرمود: اگر مردی تو را به خانه‏اش دعوت کند و با غذای لذیذ و آب خنکی از تو پذیرایی کند و بعد برای این پذیرایی به تو منت بگذارد، درباره‏ی چنین کسی چگونه قضاوت می‏کنی؟

ابوحنیفه گفت: می‏گویم آدم بخیلی است.

امام فرمود: آیا خداوند بخیل است تا اینکه در روز قیامت در مورد غذاهایی که به ما داده ما را بازخواست کند؟

ابوحنیفه گفت: پس مقصود از نعمت‌هایی که قرآن می‏گوید انسان مؤاخذه می‏شود چیست؟

امام فرمود: مقصود آن نعمت ولایت ما اهل‏ بیت است. روز قیامت از ولایت ما قرار است سوال شود.


[مستدرک الوسائل ج ۱۶ ص ۲۴۷]

 

 

ارزش تفکر عبرت آموز

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ


حسن بن صیقل می گوید: (از امام صادق (ع) پرسیدم: مردم از پیامبر روایت می کنند (اندیشیدن یک ساعت، بهتر از عبادت یک شب است)، چگونه اندیشه ای است؟).
امام صادق (ع) فرمود: هنگامی که انسان از کنار خرابه یا خانه (رها شده ای) می گذرد، بگوید:
(این ساکنوک، این بانوک، ما بالک لاتتکلمین)
(آنها که در میان تو سکونت داشتند، کجایند؟ آنها که تو را ساختند کجایند؟ چرا سخن نمی گوئی؟ 
(به این ترتیب، هم امام، آن روایت را تصدیق فرمود و هم چگونگی تفکر ارزشمند را بیان داشت و براستی که چنین است، فکری که مایه عبرت فکری گر چه اندک باشد، بهتر از عبادات طولانی، ولی سطحی و بی عمق خواهد بود).

داستان های اصول کافی - محمد بن یعقوب شیخ کلینی

باب التفکر، حدیث 2، ص 54 - ج 2